آرشیو یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۳، شماره ۳۹۵۳
پرونده
۱۰

همه می ترسند شر شود

از آدم هایی که سرشان برای دعوا و وارد شدن به مجادله ها درد می کند که بگذریم، بیشتر مردم ترجیح می دهند وارد دعوا​ی دیگران نشوند؛ مخصوصا درگیری هایی که احساس می کنند ناموسی است. در مزاحمت های خیابانی نیز مردم معمولاوارد کار نمی شوند، شاید به این علت که نمی دانند مقصر واقعی کیست یا شاید نمی خواهند خود را بیهوده به مهلکه بیندازند.

مزاحمت های خیابانی دو شکل است، اول این که فرد آزاردیده سکوت می کند و راهش را می گیرد و می رود که در این صورت هیچ کس از ماجرا باخبر نمی شود و دوم این که فرد آزاردیده، معترض و با شخص مزاحم درگیر می شود و حتی کارش به برخورد فیزیکی می کشد. در این حالت نیز چند وضع پیش می آید یعنی مردمی که شاهد مشاجره هستند، بی اعتنا از صحنه خارج می شوند یا در سکوت می ایستند و به عنوان تماشاچی، ماجرا را دنبال می کنند یا ندانسته، حق را به یکی از دو طرف می دهند.

در بیشتر موارد نیز مردم، زنان را مقصر تشخیص می دهند چون در فرهنگ ما زنان موظف به رعایت اصول شناخته می شوند نه مردان، حتی اگر بی تقصیر باشند و حقشان ضایع شده باشد. به هر حال مجموعه این عوامل باعث می شود در بیشتر مزاحمت های خیابانی، زنان به عنوان قربانیان اصلی مورد حمایت قرار نگیرند.

این وضع شامل حال همه موارد مزاحمت نمی شود بلکه در مزاحمت هایی که شدت زیادی داشته باشد و توجه مردم را به خود جلب کند، عده ای هستند که خود را به مهلکه می اندازند و برای حمایت از قربانی وارد عمل می شوند؛ هر چند این روحیه نسبت به گذشته در حال کمرنگ شدن است و عده کمی حاضر می شوند خود را وارد ماجراهایی از این جنس کنند. موضوع این است که اگر زنی قربانی مزاحمت های خیابانی شود نخستین واکنش مردم، قضاوت درباره پوشش او و طرز رفتارش است، به طوری که اگر او را فردی موجه تشخیص دهند، احتمال مداخله بیشتر می شود، اما به طور کلی چون زندگی پردغدغه امروز، زندگی بیشتر آدم ها را پر از مشغله کرده، بیشتر افراد ترجیح می دهند برای خود دغدغه تازه ایجاد نکنند که این وضع بتدریج آنها را به بی اعتنایی نسبت به وقایع پیرامون هدایت می کند که این بی اعتنایی می تواند برای فردی که قربانی یک مزاحمت است و نیاز به کمک دارد، نکته ای حساس باشد.