آرشیو پنجشنبه ۲ امرداد ۱۳۹۳، شماره ۴۰۳۰
صفحه آخر
۲۰
درنگ

سکوت سیاست

محمود اکرامی

سکوت سیاست سرگیجه سربازان را بیشتر می کند.

حالا

خیابان های جهان جنازه بالامی آورند

و کودکان

دست های بیگناهی خود را.

حالا

تو فان نفت

ترانه های مدیترانه را می بلعد.

وگردباد گلوله

در کوچه های نفس بریده «غزه» بیداد می کند.

سیاست جهان سل گرفته است

و کودکان در سرفه های پیاپی

گنجشکانی نورس اند

که در سرماریز قرن گلوله می شوند

می افتند روی دست های خیابان.

حالا

به جماعت دیوانه می شوم

به فرادا فریاد می زنم:

چار ستون سازمان ملل را

موریانه های سکوت جویده اند

و سربازان «ناتو» بردگانی معاصرند.

خدای من!

اینجا کجای زمین است

غزه است یا کربلا؟

امروز بیست و سوم رمضان است یا دهم محرم؟

روزه بگیرم یا روضه بخوانم؟

حسین روز ی چند بار باید شهید شود؟

انگار جهان را لکنت گرفته است در بلبل زبانی مسلسل ها.

بمب ها در کدام ساعت به سکوت می رسند؟

نکند آدمها به گرگ تهمت می زنند

تا دندان های سرخشان کمتر دیده شود؟!

سران جهان چوپانانی دروغگویند.

گاه فکر می کنم

ناف چوپانان را با دروغ بریده اند

گاه فکر می کنم

گرگ برادر کوچک من است

و سران جهان سربازان شیطان.

کوه می ماند اگر چه با صدای گر گ​ها

دشت می رقصد اگر چه پا به پای گرگ ها

گرگ ها گویندچوپان گله ها را می درد

سخت می ترسم من از این ادعای گرگ ها

قصه ی چوپان که گرگ آمد، دروغی محض بود

گرگ چوپا ن است چوپان، ای خدای گرگ ها

حالاباد ها عمودی اند

ومرگ با کودکان بازی می کند

در خیابان های «غزه»...