شلتوک
گلی مرده بود اما هنوز داشت حرف می زد. از زایمان گاو مش اسحاق می گفت که پدرش برایش تعریف کرده بود. گاو و گوساله اش هر دو سر زا می روند و گلی همان روز به دنیا می آید. گلی خیلی دوست داشت وقتی مهندس عیانی نقشه کشی می کند، برایش چایی ببرد و یک ریز حرف بزند تا سرش را بالابیاورد و توی چشم هایش نگاه کند و بگوید، «واقعا!»
گلی عاشق عینک مهندس بود. هروقت خانه نبود، می رفت و عینکش را به چشم می زد و می نشست پشت میز طراحی و ادایش را درمی آورد. در یکی از همین روزها بود که نقشه ای را خط خطی کرد و کتک مفصلی خورد. بعد از آن بود که دوست داشت کتکش بزند تا بعد بیاید و نوازشش کند. اما دیگر او را نزد. هرچقدر حرف می زد، مهندس فقط سرش را بالامی آورد و می گفت، «واقعا!»
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.