آرشیو پنجشنبه ۲۰‌شهریور ۱۳۹۳، شماره ۵۷۴۱
سینمای ایران
۸

نگاه - درباره حدیث نفس سینماگران ایرانی

آینه های روبه رو

پیمان شوقی

سینما در ایران همواره از منظر عرف، مهمان ناخوانده بود. منظور کلیت سینماست و نه فقط فیلم ها. از بدو نمایش تصاویر متحرک محو ومات فرنگی در قهوه خانه ها و سالن های فکسنی پایتخت، برخی در مقابل آن موضع گرفتند و فرهنگ عام، سینما را به عنوان زایده ای مکروه بر جامعه مذهبی و سنتی وارد ناخودآگاه جمعی خود کرد. البته زایده ای جذاب و خواستنی که حس پنهان گناه را همپای کام بخشی به مخاطبانش به آنها القا می نمود. صرفنظر از این شروع نامیمون، سینما به عنوان یکی از مظاهر مدرنیته هم در بخش عمده ای از قرن بیستم با نفی و طرد از جانب لایه های سنتی جامعه مواجه بود. سینمای فارسی که به نوعی برآمده از سلایق و علایق آشکار و نهان طبقات نزدیک تر به این فرهنگ سنتی حرکت می کرد، یا به سراغ آن نرفت یا همواره تصویری منفی از سینما و دنیای پشت دوربین به مخاطبانش ارائه کرد. در غالب رجعت های سینماگران به شغل و علقه فکری خودشان، شاهد تصویری تلخ و بی فرجام از دنیایی بودیم (و هستیم) که وفا ندارد و جز بی مهری و خانه خرابی برای دلبستگانش به ارمغان نمی آورد.

تعداد فیلم هایی که دنیای سینما و جهان پشت دوربین درآنها عناصری تعالی بخش و اقناع کننده نیازهای انسانی معرفی شده باشد کم نیست آثاری همچون؛ حاجی آقا اکتور سینما، شاید وقتی دیگر، زیردرختان زیتون، سینما سینماست، گلچهره، شبح کژدم، هنرپیشه، دوفیلم با یک بلیت، میکس، ناصرالدین شاه اکتورسینما، سلام سینما، بدل، مزاحم، سوپراستار، وقتی همه خوابیم و... دراین آثار گاه سینما به عنوان هنری دلنشین و جذاب معرفی شده و گاه دغدغه ای ناپایدار و بی رحم. اما هرچه هست سینما راه خود را می رود و سینما گران آثار دلخواه خود را می سازند.