آرشیو یکشنبه ۳۰‌شهریور ۱۳۹۳، شماره ۲۱۱۹
جهان
۱۵

پایانی بدون تنش

دایان دوکریه مترجم: محمدعلی عسگری

قدی کشیده با صورتی گرد و بینی کشیده داشت. موجود ساده ای بود حتی بی خبر. بدون اینکه حرفی بزند غذا را می آورد و روی میز می گذاشت. هروقت به او نیاز داشتند فورا حاضر می شد. چه بسا، آخرعمری برای استالین یک زن ایده آل بوده باشد. بعد از روابط مصیبت باری که با نادیا داشت، یقین پیدا کرد این زنی که نه به دنبال چیزی بود و نه نقشی سیاسی بازی می کرد، هرگز نمی توانست برایش دردسری درست کند. بعد از اینکه در خانه ویلایی زوبالوو کار می کرد، ارتقای مقام پیدا کرد و به خدمتکاری مخصوص استالین رسید. آنجا بود که به لباس های زیر و رو، غذا و امور منزلش رسیدگی می کرد و در همه سفرها همراهش بود. استالین به این زنی که خالصانه برایش کار می کرد، اعتماد داشت به خصوص مرتب کردن لباس هایش را می پسندید و ستایش می کرد. گاه در داخل گنجه ها لباس های رفقای نزدیکش دیده می شد. او اما این کوه لباس ها را با نظم فوق العاده ای مرتب می کرد. یکی از دوست دخترهای اسواتلانا مسخره اش می کرد و می گفت: «با آن لباس بلند سفیدش و آن موهای زردش، سادگی و پاکی کشاورزان را داشت.» با همان دامن بلند سفید هرشب غذای استالین را می آورد بدون اینکه کسی به او توجه کند. هم او بود که غذای حاکمان بانفوذ در یالتا سال1945 (کنفرانس یالتا در پایان جنگ دوم جهانی) را حاضر کرد. آن زمان هیچ کس در روابطی که بین آنها بود، تردیدی نمی کرد. استالین از جنگ خلاص شد. دیگر آن سرزندگی همیشگی اش را از دست داده بود. می توانست پایان زندگی اش را با آن کشاورز چاق و عاشق بدون هیچ تنش و آشفتگی سپری کند. از او که حدود 15سال شریک زندگی اش بود، خبر دیگری نداریم. این طولانی ترین رابطه ای بود که او با یک زن داشت. می دانست چگونه او را داخل قلعه کرملین پنهان کند؛ جایی که دیوارهایش هم گوش داشت. به این ترتیب ساده ترین زن روسی با مردی مرگ آفرین و صاحب بزرگ ترین امپراتوری در روسیه جدید طی حدود دودهه از زمان زندگی کرد.