آرشیو پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۳، شماره ۲۱۵۱
روزنامه فردا
۱۶
یاد دوست

پیشکشی برای زادروز «سیمین» آبی سینما

بهناز جعفری

زادروز سیمین (فاطمه) معتمدآریاست؛ سیمین معتمدآریایی که او را سیمینی آبی می بینم، با روسری آبی که در مسیر آبی سینما، گام عشق و صلح و آرامش برمی دارد. در فیلم «روسری آبی» به کارگردانی خانم بنی اعتماد، با آن چشم های دریده و تشنه ام که دنبال دزدیدن هر خوبی ای بودند، نصیبم نشد که همبازی خانم معتمدآریا باشم اما امسال پس از مدت ها انتظار، آن هم در «ننه دلاور» به کارگردانی خانم صبری بالاخره با او همبازی شدم، آن هم در تئاتر! جایی که آدم ها اگر همدیگر را با یک نگاه کوچک دریابند آنقدر به هم نزدیک و هم نبض و همدل می شوند که تا ابد آن رفاقت در دل هایشان جاودان می ماند. ما در پروسه تمرین و اجرای نمایش «ننه دلاور» ماه ها فرصت داشتیم که با سیمین عزیز همکار باشیم و این سعادت واقعا بزرگی بود. نمی خواهم فکر کنید گوشه ای نشسته بودم و محاسن و توانمندی های او روی صحنه یا پشت صحنه را می شمردم. بلکه دوست دارم بدانید منی که در بازیگری چندسالی است تجربه ای اندوخته ام، دلتنگ خیلی چیزهای فراموش شده بودم که این دلتنگی با حضور او در کنارمان برطرف شد. همه آنچه که دلم برایش تنگ شده بود را در او پیدا کردم، چیزهایی مثل باصفایی، همدل بودن و خصایل کمیابی که مدت ها بود دیگر ندیده بودم. خانم معتمدآریا، در گروه ما فقط یک بازیگر نبود، حامی و سرپرست بود. طراوت و تازگی و البته جسارتی کودکانه در او هست که دوست داشتنی ترش می کند؛ طراوتی که بدبختانه گاه با دیدن اوضاع نابسامان و روبه ویرانی تئاترشهر می پژمرد. او وقتی امسال پس از سال ها باز به تئاترشهر آمد و دید، مثلاسالن ها هنوز هم تهویه مناسبی ندارند، غصه دار شد و من شرمنده بودم از اینکه تئاترشهر، آنگونه که باید نیست و سیمین بانوی ما باید هرروز برای آمدن به سالن، مسیری را طی کند که اطرافش مملو از سطل های پر از زباله است... با این همه، او هرآنچه از عشق بلد بود نثار ما و تماشاگران کرد و اصلابرای همین ویژگی های نایافتنی اوست که دلم می خواهد به بهانه تولدشان بگویم: آبی آبانی آباد، آرامشت آبی باد....