آرشیو چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳، شماره ۲۱۶۶
تئاتر
۸

درباره نمایش «صدای آهسته برف»

شکستن امواج

رضا گوران

«صدای آهسته برف»، صدای سکوت است. فریاد بی صدایی است که جغرافیای خودش را ترک می کند و آرام و تلخ، همه گیر می شود. نمایش، تجربه ای جسور است. طراحی صحنه و طراحی صدا، در ترکیبی هماهنگ با نگاه کارگردان و بازی متمرکز و منضبط صادق ملکی و پایانی که بجا و مناسب با آن چیزی است که اثر جست وجو می کرده و همین تماشاگر را وادار به همراهی اثر می کند، حتی وقتی که سالن را ترک و سکوت را با خود می برد.

جابر رمضانی را از زمانی که نایب رییس کانون کارگردانان بودم، می شناسم. آن وقت ها هرساله از بین کارگردانان جوان کار اول یا دوم از بین کارهای اجراشده در طول سال، عده ای را منتخب می کردیم. جابر دوسال پشت سر هم یکی از آنها بود و برخلاف عده کمی از همنسلانش، متواضع بود و جسارت را با وقاحت اشتباه نگرفته بود و برای هر کاری که می کرد، زمان می گذاشت و تکلیفش با خودش روشن بود. همین او را برایت دلنشین می کرد.

«صدای آهسته برف» انتخاب خوبی برای دیدن و تجربه دیگری را در سالن تاریک نمایش از سر گذراندن است. باید دید جابر در کارهای بعدی اش همین جسارت را دارد یا تن به مماشات می دهد.