معاون وزیر نفت با کت و شلوار دامادی و دسته گلی در دست، آمبولانس را دربست گرفت و گفت برویم خواستگاری نفتی؟ من هم که پدر خواستگاری ایران هستم، گفتم سراغ خوب کسی آمدی من پیر این کارم. بگو ببینم توی دلت چیست. بریز بیرون. چشمت کسی را گرفته؟ معاون وزیر نفت گفت: «باید شرایط برای رونمایی فراهم باشد.» گفتم رونمایی چی؟ گفت: ببین آمبولانس چی «شبیه جوانی که می خواهد به خواستگاری برود و باید شرایط لازم را داشته باشد، ما نیز می خواهیم به خواستگاری سرمایه گذاری در کشور برویم و شرایط باید برای این امر فراهم باشد.» به همین مناسبت ما تا برسیم به مقصد، بشکن زنان و با انجام حرکات محیر العقول موزون پشت فرمان همراه با معاون وزیر نفت ترانه زیر را ضرب گرفتیم: واسه بشکه نفتای شما / واسه بشکه نفتای شما / خواستگارایی اومدند / همشون با هدیه ها / همشون با بسته ها / دسته به دسته اومدند / اون یکی شیخ خلیج فارس از سر بازار اومده / این یکی هندیه و با دوتا پیاز اومده / شما بگین / شما بگین / توی این خواستگارا کی میشه دوماد ایشالا/ شما بگین / شما بگین / آخرش چی میشه حالا؟ / یکیشون خیلی خوبه / یکیشون خیلی خوبه / این یکی در خونه بازه، رو میزش منگنه داره / ایشالا/ دوماد ما باید کارکشته باشه / عاشقونه دل رو باخته باشه / واسه عروس دل نازک ما / دو، سه پالایشگاه اندوخته باشه / خواستگارایی اومدن / شما بگین / شما بگین / توی این خواستگارا کی میشه دوماد.