شباهت های فوتبال و مجلس
من: اگر بپرسید موسیو شیطان کجاست باید بگویم ایشان دچار یاس فلسفی شده. رفته درکه. توی قهوه خانه یی قنبرک زده و به افق های دور خیره شده. اگر بپرسید عمو حسام کجاست عرض می کنم رفته شیرینی بخرد بیاورد در آتلیه و تاریکخانه پخش کند. اگر بپرسید خوزه کجاست می گویم پرچم به دست پریده پشت اتول و بوق بوق زنان مشغول شادی پراکنی و خوشحالی است. اگر بپرسید...
مشتری: اوووووو... حالاکی پرسید؟ اصلابه جای اینکه هی باعث اطناب موضوع بشوی یک کلام بگو چرا امروز هرکدام شان سمتی رفته اند؟ اول موسیو شیطان را بگو. بعد عمو حسام و خوزه را.
من: چرا می زنی توی ذوق آدم خب؟ هیچی همه شان به نوعی هدف مشترک داشته اند. موسیو شیطان از اینکه فرهادی رای آورده و دیگر نوبت نامزدی تصدی وزارت علوم به او نمی رسد غمباد گرفته. خوزه و عمو حسام هم در حال شادی پس از گل... ببخشید شادی پس از انتخاب وزیر علوم هستند.
مشتری: اگر شادی کردن شان مثل شادی پس از گل های بازیکنان پرسپولیس باشد که از الان یک کارت زرد برای آنها و خود فرهادی کنار بگذار
من: مجلس که تازگی به ربیعی کارت زرد نشان داده. دیگر بعید است که...
مشتری: مگه تو فوتبال داور به یک بازیکن کارت زرد نشان بده دیگه به بقیه کاری نداره؟ یا به خود اون بازیکن دیگه کارت نمی ده؟
من: فوتبال با این مساله فرق داره خب. داور هم با نماینده مجلس فرق داره
مشتری: نچ! فرقی ندارند. هر دو شوت داره. کات داره. خطا داره. کارت داره. بزرگ تر داره. پیشکسوت داره. لیدر داره. بیانیه داره...
صدای عکس آقابزرگ: یاغی چی؟ یاغی هم داره؟ مثل این بازیکن هایی که غوره نشده مویز شده اند؟
مشتری: ایشان کی باشند؟
من: از اهالی پشت پرده. تاریکخانه ما هم مثل فوتبال و باقی امور پشت پرده داره. حاشیه داره. فکر کردید ما کم الکی هستیم؟
مشتری: راستی خانم باجی را نمی بینم. کجاست؟
من: رفته تو آتلیه نشسته مهاراجه برایش فال قهوه بگیرد. می خواهد بداند مشتری بعدی مجلس کیست. علی جنتی یا نعمت زاده؟
مشتری: آسیاب به نوبت. خداحافظ