آرشیو چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۳، شماره ۲۱۹۳
ادبیات
۹

احتضار دیرپا

«دارم می میرم. اما هنوز گفتنی زیاد دارم. پیش ترها آرامش داشتم. آرام و آسوده بودم. اما ناگهان همه چیز به هم ریخت. تقصیر گردن آن جوانک تکیده است. پیش تر آرامش داشتم اما دیگر آرام نیستم. چیزهایی هست که باید تکلیف شان روشن شود.» «شب شیلیایی» یا «شبانه های شیلی» یا «شبانه شیلی»، با چنین جملاتی آغاز می شود. روبرتو بولانیو، نویسنده معاصر شیلیایی با همین رمان در جهان غیراسپانیایی زبان به شهرت رسید. از این رمان ظرف مدت کوتاهی سه ترجمه در دسترس قرار گرفته است. اولین ترجمه از آن، حاصل کار خانم رباب محب بود که نشر بوتیمار اقدام به انتشار آن کرد. دومین و سومین ترجمه با فاصله زمانی نسبتا کوتاهی با ترجمه فریده شبانفر و ونداد جلیلی، از جانب نشر مروارید و نشر خارپشت در اختیار مخاطبان قرار گرفت. این رمان حدودا 120صفحه ای فقط از دو پاراگراف تشکیل شده است. پاراگراف اول 120صفحه است و پاراگراف دوم یک جمله کمتر از 10کلمه است. ماجرای آن هم شرح احتضار آدمی است که می خواهد حرف بزند و حرف بزند تا مگر مرگ را به تاخیر بیندازد. یا شاید هم در پی جبران مافات است. راوی که از ایادی حکومت پینوشه است، مثل اکثر محافظه کارها دلیل تراشی می کند تا همکاری و اغماض های سیاسی خود را در دورانی سیاه و جنون بار مخفی نگه دارد. نقل خلاصه ای از این رمان با توجه به ساختار تودرتو و گیرایش از لذت مخاطب می کاهد. راوی در مقام معلم سرخانه دیکتاتور تدریجا وارد فرآیندی می شود که مدام مجبور است به جنایت و رذالت وجهه ای هنری و فرهنگی ببخشد. اهمیت ویژه این کتاب در نحوه ترکیب بندی و چینش مطالبی است که درست در لحظه احتضار راوی بازگو می شوند. از این رو، بخش عمده کتاب واگویه های ذهنی موجود روبه مرگی است که عملاتوان و فرصت کافی برای روایت اتفاقات زندگی اش را ندارد. بولانیو رمانش را به شکل ماجرایی طرح می کند که هیچ وقت جز در قالب رمان امکان روایت آن فراهم نمی آید. و البته سبک و لحن بولانیو با شیوه رایج رمان های آمریکای لاتینی تفاوت بسیار دارد.