آرشیو چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۳، شماره ۳۱۶۱
صفحه آخر
۲۰
گردون

فرض محال که محال نیست

امیدهایی برای هنر و ادبیات

ابراهیم عمران

همه ساله با زمان فرا رسیدن انتهای سال، در برخی حوزه ها خبرهایی منتشر می شود از این سنخ که «مرغ آخر سال تامین شد» و «بلیت اتوبوس و قطار و هواپیما» هم موجود است و پایانه ها هم آماده خدمات دهی به مسافران. که در نوبه خود برای کاستن از زحمت هایی است که شاید توده مردم متحمل شوند.

اینکه چنین پیش بینی هایی صورت می پذیرد، جدا از طراحی مناسب مسوولان، خبر از «نیازی» می دهد که عموم به آن مسائل دارند و تا «نگرید طفل، کی نوشد لبن» در اینجا معنا می یابد. و بر پایه چنین تقاضاهای خورد و خوراک و مسافرتی است که خبر های در دسترس بودن شان هم منتشر می شود. حال این مقدمه چه دخلی به مقوله «هنر» در انواع آن پیدا می کند؟

به راستی چه می شد در یک نگاه احساسگرایانه شاهد آن می بودیم که خبری هم بدین سان در رسانه ها درج می شد: «امسال، کتاب خوانان نگران کمبود کتاب در کتابخانه ها و کتابفروشی ها نباشند» یا «آخرین چاپ فلان کتاب نویسنده سرشناس به اندازه کافی است و در دسترس همه قرار خواهد گرفت» یا اینکه «سینما های کشور تمام سئانس ها پر از تماشاگر است به واسطه بلیت های از پیش خریداری شده» شاید در نگاه نخست این آرزوهای محال، محلی از اعراب در اذهان نداشته باشد و صرف «خیال بافی های» پست مدرنیست تعریف شود. ولی آیا نمی شود جامعه یی داشت که چنین رهیافتی در آن موج بزند؟ هر چند شاید چنین انگاره یی در کمتر جغرافیای جهان یافت شود: که دلیل نمی شود، برپایی آن را در کشور شاهد نباشیم. که قدم برداشتن در چنین بستری هر چند زیرساخت های فرهنگی خاص خود را می طلبد، ولی نمی توان امید نداشت که در آتیه نزدیک چنین فرض محالی، محقق شود که همه امور با کمی تغییر نگرش به زندگی خورد و خوراکی، به سامان خواهد شد...