آرشیو شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳، شماره ۵۸۴۹
صفحه آخر
۲۴
مکاشفه

داور اعتدالی نمی خوایم، نمی خوایم!

تیم ملی باخت. پادشاه عربستان درگذشت و قیمت نفت برخلاف پیش بینی برخی رسانه های خاص 200 دلار نشد. ما به خاطر فوتبال اصلا حال خوشی نداشتیم و بر بخت بد و داور لج و پنالتی کج لعنت می فرستادیم. به هر حال آن جام که بیش از 40 سال است در حسرتش مانده ایم، رفته است. دیگر چه فایده دارد که اقوام داور مربوطه را با گلواژه های فارسی مورد عنایت قرار دهیم. عموجان و دوستان همسوی شان البته مطابق انتظار پیکان حملات را به سمت سرمربی فرنگی تیم ملی برگرداندند و خبرگزاری خاص هم فورا طعنه سرباز فراری را به رخ مان کشید. خلاصه اینکه فرصت برای تسویه حساب های فراورزشی فراهم شده. دلواپسان محترم فقط بی زحمت نوبت را رعایت فرمایند. عموجان با خشم وارد بحث شدند: «باز هم دو قورت و نیم تان باقیست؟ این همه قربان صدقه کارلوس رفتید و توی سر ما کوبیدید که دوباره حذف شویم؟ بلایی مانده که صدقه سر دولت اعتدال بر سر ما نیامده باشد؟» شما را به خدا یک امروز را بی خیال سیاست شوید. خب سرباز فراری یا غیر فراری؛ والله، بالله و تالله آن صحنه اخراج نداشت.

عموجان با پوزخندی ادامه دادند: «داور هم یک فرنگی است. مثل کری، مثل اشتون... آن موقع که برای شان خوش رقصی می کردید باید فکر زمستان هم می بودید. دلبری و لیلی مجنون بازی با حضرات بالاخره هزینه دارد. هر چند شما خود باخته ها بعید است که دست از رویه اعتدالی تان بردارید!» الان یعنی 10 نفره و در پنالتی به عراق باختیم تقصیر دولت است؟

عموجان سقلمه ای به ما نواخته و فرمودند: «نخیر! لابد تقصیر پسر عمه بنده است. به نظر من کل کابینه هم اگر به خاطر این فاجعه استعفا بدهد راه دوری نرفته. قرار بود دولت راستگویان از اشتباهات شان عذرخواهی کنند. خب این گوی و این میدان. به خاطر پیاده روی که عذر نمی خواهید، حداقل به خاطر پسرعمه ها و پسرخاله هایی که در دولت به کار گمارده اید عذرخواهی کنید.» ای بابا عموجان؛ اگر با عذرخواهی مشکل فوتبال ما حل می شد که خوب بود. هر چند مورد داشته ایم که طرف گفته اگر یک ریال از فلان موضوع درباره فلان مقام ثابت شود من رسما عذرخواهی کرده و اعلام می کنم شایسته بهمان منصب نیستم. حالاشما یک درصد فکر کن آن «مورد» مورد نظر بی خیال بشود و به گوشه ای رفته باشد...