صف خودکاری
خودکار قرمز: بدو دیگه. آنقدر موهاتو مدلش را عوض نکن. یک عینک گذاشتن آنقدر طول نداره که... کتت را درست کن. الان صاحبون میره.
خودکار آبی: اگر دقت کنی من خیلی وقته آماده هستم. دارم بروشور جشنواره را نگاه می کنم. به جای گیر دادن به عینک و کت من یک راه حل بده زودتربا مذاکره بتونیم صاحبمون را به دیدن این فیلم ترغیب کنیم.
خودکار قرمز: باز فلسفه بافی هایش شروع شد. میام این بار با چوب از تریبون سخنرانی پایین می کشمت ها...
خودکار آبی: فقط می تونم ابراز تاسف کنم (همراه با بغض)
خودکار آبی: اینجا هم بی برنامگی!از اهل هنر بعید بود 20 دقیقه وقتمون را تلف کردن.
خودکار قرمز: به جای این حرفا یکم اطراف را بنگر. ببین چه خبره؟ بهار در راه است. بریم برای مذاکره با خودی...
خودکار آبی: مذاکره با خودی؟! همچین بهاری بخورد روی سر من.
خودکار قرمز: امروز خیلی بی اعصاب شدی. بهار بیاد من حتی حاضرم به جای سه وعده یک وعده جوهر به خودم تزریق کنم.
خودکار آبی: از حشمت اهل جهل به کیوان رسیده اند/جز آه اهل فضل به کیوان نمی رسد٭
خودکار آبی: یک فیلم عالی بود. حتما در جشنواره های خارجی هم جایزه می گیرد.
خودکار قرمز: فردا میرم تو شبکه های اجتماعی یک درس درست و حسابی به همه عوامل این فیلم کذایی میدم. همه چیز را سیاه نشون میدن.
خودکار آبی: نشان دادن واقعیت ها کار سینماگر است.
خودکار قرمز: نادان همه را مثل خودش می بیند.
خودکار آبی:...
*با اجازه از لسان الغیب حافظ شیرازی