آرشیو دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، شماره ۵۸۸۰
فرهنگ و هنر
۲۳
حوالی فرهنگ

کتاب باید با دکور خانه جور در بیاید!

یزدان سلحشور

من چند سالی، نشست های شعر و قصه داشتم در کتابخانه پارک شهید چمران. آدم های متفاوتی می آمدند آنجا از هر سن و سطح سواد گرفته تا درجه هنری. یک بار یک خانمی آمد که رئیس کتابخانه با عزت و احترام آوردش به جلسه که ایشان سومین رمان شان منتشر شده و حالاهم چند نسخه هدیه کرده اند به کتابخانه. اسم این بنده خدا را نشنیده بودم اما فرض کردم که من اسکیمو هستم و این خانم هم امیلی برونته و چون مدت ها میان خرس های قطبی و ارواح نهنگ های سفید زندگی کرده ام ایشان را نمی شناسم. بعد ایشان شروع کردند درباره نوشتن صحبت کردن و ارائه توصیه هایی برای جوانان که چون صاحب مجلس بنده بودم، خیلی محترمانه پرسیدم: «از نویسندگان داخلی، کار چه کسی را خوانده اید؟» فرمودند به دلیل اینکه روی سبک کاری شان تاثیر نگذارد اصلا هیچ کس را نمی خوانند! پرسیدم از نویسندگان خارجی؟ فرمودند که از فرنگی ها بدشان می آید! و سریع، نشست حقیرانه بنده را به مقصد حضور در نشستی پررونق تر ترک گفتند! بعد از جلسه رفتم رمان ایشان را ببینم که دیدم از همین دفترهای خاطره است که یکی مبلغی می گیرد فعل و فاعل اش را درست می کند و یکی دیگر هم ناشر می شود و قیمت یک پراید را می گیرد و در 5000 نسخه منتشرش می کند و 4500 نسخه اش هدیه می شود و 500 نسخه هم دو نسخه دو نسخه در کتابفروشی های محلات پخش می شود. این خاطره را نگفتم که حمله کنم به این آثار، که اصلا یک بحث مفصلی دارند، این را گفتم که بگویم وقتی می گوییم رمان، واقعا درباره چه چیزی حرف می زنیم؟ حسن محمودی نویسنده و روزنامه نگار اشاره درستی کرده که: «پخش و نشر، رمان را بر داستان نویسی ما تحمیل کرده.»ما داستان کوتاه نویس های خیلی خوبی داریم و به همان اندازه، یا رمان نویس بد داریم یا دفتر خاطره نویس، اما پخش و نشر ما، دسته دوم را ترجیح می دهد؛چرا؟ چون حجم دارد کتاب و با دکور خانه جور در می آید!بعد در این شبکه های اجتماعی، هی از من بپرسید چرا هر ماه سه بار سکته می کنم؟!