آرشیو سه‌شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، شماره ۵۹۱۰
فرهنگ و هنر
۲۳
حوالی فرهنگ

اگر دردم یکی بودی، چه بودی؟!

یزدان سلحشور

شما به چه کسی می گویید نویسنده؟ به چه کسی می گویید شاعر؟ یک بار منزل یکی از بستگان رفته بودم، یک بنده خدایی هم آنجا بود که می گفتند راننده 18 چرخ است و البته بلافاصله اضافه می کردند که خیاط درجه یکی است و کت و شلوار می دوزد انگار که وارداتی از ایتالیا باشد. این بنده خدا البته 10 سالی بود که دست به قیچی و نخ و سوزن نزده بود در عین حال، همه به عنوان خیاط قبولش داشتند اما ظاهرا طبق آیین نامه های موجود، شاعر و نویسنده اگر هر 5 سال یک بار، کتاب منتشر نکنند از نظر صندوق حمایت از این گروه اجتماعی، دیگر شاعر و نویسنده نیستند و بیمه شان دچار مشکل می شود. مجید غلامی مدیرعامل موسسه خانه کتاب گفته: «طبیعی است که بعضی از نویسندگان نتوانسته اند یا نمی توانند 5 سال یک بار کتابی چاپ کنند و به اصطلاح «استمرار فعالیت» داشته باشند و به همین جهت صندوق اعتباری هنرمندان، نویسندگان و روزنامه نگاران (هنر) - و نه موسسه خانه کتاب - این دسته از اهالی قلم را از فهرست بیمه خودش خارج کرده و البته از آنها هم خواسته که خودشان موضوع را پیگیری و آن را حل کنند.» و البته اضافه کرده که این آیین نامه رفع اشکال شده و قرار است «بزودی» ابلاغ شود یعنی آنهایی که فاصله افتاده در کارنامه بیمه ای شان، دوباره به عنوان شاعر و نویسنده شناخته شوند. یادم افتاد یک موقعی اواخر دهه 60، از کتابخانه دانشگاه گیلان بعد از 7 سال عضویت اخراج شدم چون رئیس وقت کتابخانه معتقد بود بهتر است کتاب ها در مخزن خاک بخورند تا شاعر و نویسنده ای که دانشجوی آن دانشگاه نیست، آنها را بخواند. او دکترای رایانه داشت از امریکا، که تخصص نادری بود آن موقع و با اینکه من نامه اداره ارشاد گیلان را به عنوان اینکه شاعر و نویسنده ام در دست داشتم، خیلی محکم جلویم ایستاد و گفت: «شاعر و نویسنده؟ پس دانشجو نیستید! من هم خیلی دوست دارم که بقال و قصاب هم کتاب بخوانند اما اینجا مال دانشجوست، ولو اینکه کتاب نخواند!»