آرشیو پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴، شماره ۵۹۷۹
ماه مهر
۱۷
خاطرات قرآنی

بوسه بر ضریح

زینب بهجت پور (پژوهشگر قرآنی)

حجت الاسلام و المسلمین قرائتی نقل می کند که در مسجد النبی زیارت می کردم؛ جوانی به من رسید و گفت: آقای قرائتی! به فریادم برس! پرسیدم: چه اتفاقی افتاده است؟ گفت: رفته ام حرم حضرت رسول(ص) را ببوسم، خادم ها می گویند: شما مشرک و بت پرست هستید. در، دیوار، آهن و چوب که بوسیدن ندارد.

همراه جوان رفتم با آنها بحث کردم، دیدم لجاجت می کنند. به آنان گفتم: اگر جواب شما را از قرآن بگویم، قبول می کنید؟ گفتند: بله. قرآن وحی و از جانب خدا است و شکی در آن نیست.

گفتم: خداوند در قرآن می فرماید: یعقوب(ع) در فراق یوسف آن قدر گریه کرد که نابینا شد. برادران وقتی برای گرفتن گندم در زمان قحطی خدمت یوسف(ع) رسیدند و او را شناختند؛ گفتند: برادر! آیا می دانی که پدر در فراق تو چشمانش را از دست داده است؟ آن گاه یوسف به برادران گفت: «اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا؛ این پیراهن مرا ببرید و روی صورت و چشم های پدر بیندازید بینا می گردد.»

مگر پیراهن یوسف غیر از نخ و پارچه بود که چشمان پدر را بینا کرد و آیا این کار تشویق به شرک است که یوسف و برادرانش، شفای پدر را از غیر خدا خواسته اند؟!

ما هر چوب و دیواری را نمی بوسیم؛ بلکه اینها متعلق به پیامبر اسلام(ص) است که مورد احترام ما است و از پیراهن یوسف هم کمتر نیست. چون حضرت محمد(ص) در محضر خدا، از حضرت یوسف(ع) مقام والاتری دارد.