آرشیو چهارشنبه ۱۱‌شهریور ۱۳۹۴، شماره ۳۳۳۲
صفحه آخر
۱۶

بزنگاه

میان بیگانگی و یگانگی هزارخانه است. آن کس که غریب نیست، شاید که دوست نباشد. کسانی هستند که ما به ایشان سلام می گوییم و یا ایشان به ما. آنها با ما گرد یک میز می نشینند، چای می خورند، می گویند و می خندند. شما را به تو - تو را به هیچ بدل می کنند. آنها می خواهند که تلقین کنندگان صمیمیت باشند. می نشینند تا بنای تو فرو بریزد. می نشینند تا روز اندوه بزرگ. آنگاه فرا رسنده نجات بخش هستند. آنچه بخواهی برای تو می آورند حتی اگر زبان تو آن را نخواسته باشد و سوگند می خورند که در راه مهر، مرگ چون نوشیدن یک فنجان چای کمرنگ است.

بار دیگر شهری که دوست می داشتم- نادر ابراهیمی