آرشیو پنجشنبه ۱۲‌شهریور ۱۳۹۴، شماره ۶۰۱۸
صفحه آخر
۲۴
حوالی فرهنگ

ببخشید!منزل خدابیامرز کتاب؟!

یزدان سلحشور

از قدیم الایام مرثیه گفتن برای مصیبت در شعر ایران مرسوم بوده؛ به نثر می گفتند تعزیت![در شعر هم البته «تعزیت» مرسوم بوده!] حالاما یک مصیبت داریم که نمی دانیم به چه کسی تسلیت بگوییم! حتی نمی دانیم «هفت» این مصیبت است یا «چهلم» اش یا «سال»اش؟! اینکه می گویند دست آدم را توی پوست گردو می گذارند معنی اش همین است. گردویش هم چینی نیست که پوست پیازی باشد، تقی خلاص شویم. نجفقلی حبیبی عضو هیات امنای سازمان اسناد و کتابخانه ملی گفته که کتاب به شکل کاغذی اش، در حال خارج شدن از زندگی نسل جدید است. البته خودمان تا حدی این را می دانستیم اما مثل این است که توی خانه نشسته باشی و حال یکی از بستگان نزدیک هم وخیم باشد و یکی زنگ بزند: «ببخشید! منزل مرحوم...؟ !» کلا می شوی همان لحظه، مرحوم دوم! البته دو مرحومه بودن محسنات زیادی دارد، در خرج، اسراف نمی شود اما... همین است که هست! حبیبی برای این مصیبت، دلایل زیادی را آورده، از جمله اینکه گران شدن چاپ کاغذی و ارزان شدن انتشار دیجیتال، کار را تمام کرده با این همه با ظرافت رفته سر اصل موضوع: «عده ای از مردم جامعه هم می گویند اصلا ما چرا باید فکر کنیم. برخی نویسندگان هم می گویند چرا ما باید آدم ها را وادار کنیم که فکر کنند. به همین خاطر بیشتر کتاب ها به خواننده چنین القا می کنند لازم نیست که فکر کنند چون نویسنده به جای آنها فکر کرده است.» این را بعد از این گفته که اشاره کرده به اینکه تحصیلکرده ها، کتاب را ول کرده اند و چسبیده اند به اینترنت گردی. فقط یک نکته: لطفا به کتابخانه ملی زنگ نزنید و بپرسید: «ببخشید! منزل خدابیامرز کتاب؟!»