آرشیو سه‌شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، شماره ۳۳۶۶
صفحه آخر
۱۶
عکس نوشت

به بهانه روزی که یک قهرمان به دنیا آمد

کمی عشق را چاشنی شجاعت کنیم

اعتماد|در حافظه جمعی همه ما آنچه از قهرمانان دفاع مقدس به عنوان اتفاقی ثابت و حتی کلیشه ای باقی مانده، مردانی شجاع، سخت کوش و جدی است.

چهره مردان و زنان قهرمان ما، آنقدر همیشگی و کلیشه ای تصویر شده که وقتی به آنها فکر می کنیم، همه شبیه هم، فقط به یک هدف والاو خاص فکر می کردند و دیگر هیچ. اما واقعیت این است که تمام این قهرمانان، مردان و زنانی ساده بودند که در یک انتخاب درست، خود را از میان جماعت آدم های معمولی جدا کردند: انتخابی برای دفاع و برای شجاعت. اما همه اینها باعث نمی شود تا چشم به روی زندگی های روزمره و واقعی این قهرمانان ببنیدیم و نخواهیم ببینیم که این قهرمانان همه شبیه ما، عاشق شده اند، دوست داشتند، می خندیدند و... ما باید اینها را ببینیم و بدانیم، چون همین دیدن روزمرگی ها و واقعیت های زندگی آنهاست که باعث می شود تا بزرگی انتخاب آنها، بیشتر به چشم بیاید. درست مثل اتفاقی که برای شهید عباس دوران افتاده.

خلبان شجاع و عاشق پیشه ایران که همزمان با عشق و وابستگی عجیبش به زن و پسر کوچک، میان ماندن و رفتن، رفتن را انتخاب کرده. نامه های دوران به همسرش سرشار از عشق است و خاطره های همسر او از زندگی کوتاه مدت این دونفر، پر از لحظه های نابی است که وقتی در نمایش «هم هوایی» و با بازی الهام کردا روایت شد، تاثیرگذار و ماندنی. این روزهای پاییزی سالگرد تولد این شهید شجاع و بزرگ است. شهیدی که در این عکس جوان بوده، شجاع و عاشق. شهیدی که حتی شهرداری تهران هم بیلبوردی به یادبودش در شهر گذاشته، پیشنهاد می شود داستان زندگی او را بخوانید و کمی عشق را چاشنی اتفاق بزرگ دفاع مقدس و شجاعت مردمانش کنید.