آرشیو سه‌شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، شماره ۴۳۸۰
صفحه آخر
۲۰

برای نگار یمنی

سینا علی محمدی

ادبیات شیرین است، این همه شعر و قصه که قند توی دل آدم آب می کنند، دستت را می گیرند و می برندت تا رویا و خیال، اما همین ادبیات گاهی از پس چندین قرن آن قدر با زندگی امروز پیوند می خورد که آن حلاوت جایش را به تلخی و گزندگی و حسرت می دهد. همین دیشب داشتم ابوسعید ابوالخیر می خواندم و این رباعی جاودانه اش:

گر در یمنی چو با منی پیش منی

گر پیش منی چو بی منی در یمنی

من با تو چنانم ای نگار یمنی

خود در غلطم که من توام یا تو منی

این نگار یمنی که برخی نوشته و گفته اند که خطابش اویس قرنی ست، مگر فقط در همان قرن چهارم و پنجم محدود می ماند، مگر می توان خواند و یاد جنایاتی نیفتاد که امروز این مردم و اهل یمن را فراگرفته است؛ مردمی که نقل است پیامبر درباره شان فرموده اند: «اهل یمن دل هایشان نرم و قلب هایی سرشار از مهربانی دارند، ایمان، یمنی و حکمت، یمانی است»

دل های نرم و قلب هایی سرشار از مهربانی که امروز زیر بمب های خوشه ای متجاوزان سعودی طعم تلخ زندگی را می چشند، یمن فارغ از همه تماشاهای سیاسی، برای آنها که علاقه مند به فرهنگ و ادبیات و هنر هستند یک تمدن و تاریخ کهن و الهام بخش زیبایی است؛ زیبایی که به قول سهروردی نخستین تجلی خداوند است و آنها که درکی از زیبایی، فرهنگ، توحید و خداشناسی ندارند، دندان تیز کرده اند به توحش و کشتار در این خاک و نمی گذارند این نگار یمنی بدرخشد همچنان در تاریخ.