آرشیو سه‌شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴، شماره ۴۴۱۵
صفحه آخر
۱۶
بزن دررو

نصیحت به غلومی

سعید سلیمان پورارومی

شاخ شمشاد بابا، خوش قد و بالاغلومی! پسرم، قند عسل، شهد و مربا، غلومی!

نیمکت 3 کلاس ده سری «آ» غلومی!

عین اون بازیگر صداوسیما غلومی!

با کت و شلوار من، یه پارچه آقا غلومی!

گوش بده به پند من عزیز بابا غلومی!

***

هی نگی دنیا فقط درد و بلاو غم داره

عینک سیاتو بردار بابا، شادی هم داره

عرصه رقابته، هزار تا پیچ و خم داره

هر کسی یه ذره قابلیت و جنم داره،

می کشه خودش رو تا اون بالابالاغلومی!

گوش بده به پند من عزیز بابا غلومی!

***

هر کی بی اراده شه، اسیر صد تا غم میشه

با اراذل می شینه، را به را متهم میشه

یا شبا با چن تا لات و لوت یه جایی جم [ع] میشه

زبونم لال اسیر شیشه و دود و دم میشه

تو مسیر زندگی می افته از پا غلومی!

گوش بده به پند من عزیز بابا غلومی!

***

عمرشو طعمه رنج و نامرادی می کنه

بعد مصرف کارای غیر ارادی می کنه

تو عروسی گریه های غیرعادی می کنه

وسط مجلس ترحیم یهو شادی می کنه

دیگه کاملامیشه ضایع و رسوا غلومی!

گوش بده به پند من عزیز بابا غلومی!

***

زندگی اش دود شده، سر به سر پر از فلاکته

تو خماری دائما آه می کشه که: «قسمته!»

نمی دونه قسمت هر کی به قدر همته

اگه حالی شه که این رمز موفقیته،

می تونه خلاص شه از چنگ هیولاغلومی!

گوش بده به پند من عزیز بابا غلومی!