آرشیو دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵، شماره ۴۵۲۶
صفحه آخر
۱۶
نیشدارو

شعر خوابناک!

سعید سلیمان پورارومی

در استقبال از غزل طنز «محمدکاظم کاظمی»:

دوست دارم مثل فیلی مست در دریا بخوابم

یا بسان لاک پشتی خسته بر صحرا بخوابم

***

دوست دارم مثل بخت خویشتن درجا بخوابم

تا مگر بینم شبی خوشبختی خود را به خوابم!

تا ز اسب شاهزاده جفتکی محکم نخوردم

عینهو زیبای خفته سال ها زیبا بخوابم!

دوست دارم فتنه باشم در خمارآباد چشمی

مصلحت را دائما با چشم های وا بخوابم

شب که لالایی نیفتد کارگر، از روی اجبار

شعر برخی دوستان را هی بخوانم تا بخوابم

همچو بالش با سرانم نسبتی گیرم نباشد

دوست دارم مخملی باشم به زیر پا بخوابم

گاه می خواهم که خوابم سخت مسئولانه باشد

می برد در آن زمان که آب دنیا را، بخوابم!

بالشی چون جنگ دشمن نرم بهر خود بیابم

فارغ از آشوب این دنیا و مافیها بخوابم!

یا که نه، با گوش جان، نطق فلانی را دهم گوش

تخت روی تخت خود بی منت لالابخوابم!

گوش مسئولان و قیمت ها چو خواب من گران است

قرص خوابی کو که در عهد گرانی ها بخوابم!