آرشیو پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵، شماره ۲۵۹۲
روزنامه فردا
۲۰
ماجرای عشق و عاشقی میدون

شهرداری و شهروندنداری

پوریا عالمی

من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا. بابای سوفیا اما عاشق من نیست. دیروز هم که رفتم خواستگاری و گفتم سوفیا را بده من، بابای سوفیا گفت: پسر، می دانی که من روی وطن و ناموس و پرسپولیس و مسائل کارگری حساسم. دیروز هم توی خبرها خواندم که «شهرداری سنندج خبر فوت پاکبان سنندجی بر اثر گرسنگی و ضعف را تکذیب کرده» و گفته «این پاکبان در خرداد سال 90 به علت ضعف جسمانی در محل کارش بی حال شده و پس از انتقال به بیمارستان و بستری شدن متاسفانه فوت می کند». نظر کارشناسی تو چیست؟

گفتم: ما توی محله مان به کسی که «به علت ضعف جسمانی در محل کارش بی حال شود» می گوییم از گشنگی مرده. ولی شهرداری سنندج فرهنگ لغت خودش را دارد.

بابای سوفیا گفت: همین که شهرداری سنندج نگفته این پاکبان بر اثر سیری و پرخوری فوت کرده باید خدا را شکر کنیم.

گفتم: کلاشهرداری های دنیا این طوری هستند یا شهرداری های ما این طوری اند؟ یعنی اگر مردم در انتخاب شهردار نقش اصلی داشته باشند و نسپارند به شورای شهر، فکر نمی کنی شهردارها دلسوزتر شوند؟

بابای سوفیا گفت: پسر، مگر داری با مسئولان صحبت می کنی؟ من از کجا بدانم؟

گفتم: حالاکه من خوب ظاهر شدم، سوفیا را می دهی به من؟

نتیجه گیری: مشکل از ماست که فکر می کنیم شهرداری ها باید شهروندداری کنند.