آرشیو سه‌شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵، شماره ۲۶۱۸
صفحه اول
۱
یادداشت

برای علی فرزند رحمان

سید شهاب الدین طباطبایی

مانند همیشه صبور بود، حتی برای رفتن، مانند همان روزهایی که پدرش شهید شد، صبور و آرام.مثل آخرین روزهای رفتنش که برای دوستان و برادرانش پیام داد، صدایش آرام و مطمئن بود: «برادر باشید، تا قیامت»، علی، خادم حسین (ع) بود، عاشق مولاعلی بود، «علی دادمان» آن قدر صبر کرد تا روز شهادت مولایش برود، برود و همه مان را بهت زده کند، برود تا فرزندان شهدا یکی از عزیزترین برادرانشان را از دست بدهند. علی برادرانش را تنها گذاشت، علی سختی زیاد کشید و سرسختانه مبارزه کرد، با داغ ازدست دادن پدر، با سرطان، با بیماری ناشناخته ای که هنوز معلوم نیست چرا سراغش آمد؛ اما حالامیهمان پدر است؛ «رحمان دادمان» حتما به استقبال پسر می رود، پدر و پسر با هم حرف های زیادی دارند، علی از روزهای سختی می گوید که پدر نبوده، از روزهای بیماری که برادرانش و دوستان پدر همه حاضر بودند. مانند پدر که همیشه پیش قدم بود، برای کمک، برای همدلی، برای همدردی، برای مسئولیت پذیری، رحمان دادمان آن روزهایی رفت که مدیران مسئولیت پذیر بودند، بی آنکه عدد فیش حقوقی شان برایشان مهم باشد. شاید علی برای پدر از این روزها و اوضاع و احوال بگوید و پدر با آن صفای باطن و صداقت و سلامتش باور نکند. علی این شب ها میهمان پدر است، و هر دو سر سفره مولاعلی. علی به رسم برادری، سلام برادرانش را به پدران شهیدشان می رساند.علی دادمان آرام گرفت کنار پدرش، کنار پدران شهید برادرانش که این شب ها چشم های گریانشان را ندید و رفت.

روحشان شاد