آرشیو یکشنبه ۱۰ امرداد ۱۳۹۵، شماره ۲۱۴۰۳
ادب و هنر
۷

شعر

سوگنامه کابل

ایادی تکفیری استکبار،دوم مرداد، با حمله ای تروریستی در شهر کابل 80 شیعه افغانستانی را مظلومانه به شهادت رساندند. چند شاعر افغان مقیم ایران، در سوگ آن فاجعه، شعر سروده اند:

از دردهایم شعر می آید

صحرا دردمند

از دردهایم شعر می آید

از دور ها اما

برای روشنایی

تکه تکه می شوم

ترکش های انتحاری

صاف رفت قلبم را شکافت

و مثل ذره ذره های تن های غریب مانده

توی سطر های پر از درد پاشید

من...

تو...

دیار غم انگیز ما...

دنبال معنای آن ترازوی مشهور می گردیم

همان که خیلی جاها آویزان است

نامش چه بود؟

هان! عدالت انگاری...

اینجا انگار توی کفه های ترازو

هرچه خون بریزی...

نمی شود...

مساوی با جیب هایی که بمب می خرند...

بغض هایم را در کدام گوشه جهان پنهان کنم

جویا بابایی

هموطن، بی گناه مرده است

و پسرش بالای جنازه ی پدر اشک می ریزد

دگر بغضهایم را در کدام گوشه ی جهان پنهان کنم

و در پشت کدام پرده آرامتر بگریم؟

مرد همسایه مرده است

و رهبران روی صندلی های قدرت، ریاکارانه نی می نوازند

ناله های یک مادر

یک همسر

یک برادر

ویک پسر

از میله های پنجره هاشان تجاوز کرده است

عرش خداست دارد خون گریه می کند

زمین و آسمان می لرزد

از گریه ی یتیمی!

بیچاره من!

که هر حادثه ی دردناکی پاشنه ی آشیل من می شود

مسیر بی شهادت پرتگاه است

حبیب ا... رضایی مهر

ما رفته ایم در ملک بالاجا بگیریم

اندر میان عرشیان ماوا بگیریم

ما می رویم آنجا که عاری از نفاق است

عاری زظلم و ناکسی و اختناق است

ما گشته ایم نور زمین و بی نیازی

ما غرق نوریم نور را می گیریم به بازی

ما هرچه خواهید روشنایی می فرستیم

گلهای لاله، آشنایی می فرستیم

یاران صبوری و شهادت شرط راه است

ورنه مسیر بی شهادت پرتگاه است

ما نغمه را در باغ هستی ساز کردیم

راه سعادت را یکایک باز کردیم

با یک، دو، بسم الله دیگر کار جور است

همت کنید، چشم حسودان کور کور است

آری شما دانید تدبیر و زرنگی

ما می رویم دیگر روا نبود درنگی

توتاب تنها بهر ما رمز عبور است

مهتاب اندر دست ما وقت حضور است

در بامیان مهتاب نمایان است فردا

روشن سرای عدل و احسان است فردا

تنها نه دایکندی و بامیان نور گیرد

بلکه هزارستان افغان نور گیرد