آرشیو یکشنبه ۷‌شهریور ۱۳۹۵، شماره ۶۲۹۷
صفحه آخر
۲۴
یادبود

درباره «داوود رشیدی»

مرگ، سوگ نیست

داوود میرباقری (کارگردان)

مرگ یعنی رها شدن از پیله تن. یعنی پرواز کردن. یعنی از جایی به جایی رفتن؛ از جایی که هستیم به جایی که تصورش را داریم. هر کسی برای خود جهان پس از مرگ را طوری تصور می کند که می فهمد. برای من نوشتن در سوگ بسیار دشوار است. چرا که اساسا مرگ را سوگ نمی پندارم. از این جهت متاثر و متاسف می شوم که دیگر ارتباط زمینی ام با متوفی قطع می شود و دیگر امکان با او بودن برایم میسر نیست. درست در ایامی که درباره همین مفهوم فکر می کردم و می نوشتم خبر مرگ «داوود» عزیز تلفنی به من اعلام می شود. لحظاتی یاد او و فکر او مرا با خود می برد به نخستین همکاری ام با این عزیز بزرگوارسراپا شور و عشق و زندگی. به روزهایی که «گرگ ها» را ساختیم و بعد از آن همکاری مان تا «مختارنامه» استمرار یافت؛ حدودا سی سال ارتباط و دوستی و همکاری با او و آموختن از او. این اواخر می شنیدم که داوود، آلزایمر گرفته است و کسی را نمی شناسد. چند بار تصمیم گرفتم به دیدنش بروم اما نتوانستم خودم را مجاب کنم. دوست نداشتم داوود را در آن حالت ببینم. می خواستم همان طور تصورش کنم که در تمام این سال ها دیده بودمش. حتی روزی به مرضیه برومند گفتم که می خواهم به دیدن داوود بروم نمی دانم چرا دلم نمی آید. او توصیه کرد که برو خوشحال می شود. گفتم مگر می شناسد. گفت من این طور احساس می کنم. به هر حال نشد تا اینکه خبر رفتن اش رسید. داوود رشیدی عزیزم هم از قافله هنر این مملکت پرکشید. از شمار دو چشم یک تن کم/ از شمار خرد هزاران بیش.