آرشیو شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵، شماره ۶۳۲۴
صفحه آخر
۲۴
یادبود

یادداشت هایی در چهلمین روز سوگ «داوود رشیدی»

هنرمند دل نازک و مهربان

محمدعلی طالبی

زنده یاد داوود رشیدی در شرایطی قدم به سینما گذاشت که سابقه ای درخشانی در عرصه تئاتر داشت. بازی در کنار ستاره های سینمای آن زمان و از سویی درخشش در سریال های تلویزیونی چیزی نیست که بتوان براحتی از کنارشان گذشت. در ساخت سریال «گل پامچال» افتخار همکاری با ایشان را پیدا کردم؛ بازیگر و استادی که تنها وجودش برای گرمابخشی به کارمان کفایت می کرد؛ او سراسر انرژی مثبت بود و این را به همه بچه های گروه هم منتقل می کرد. من کارگردانی این مجموعه را برعهده داشتم و جوان تر از ایشان بودم؛ با وجود این زنده یاد رشیدی هیچ گاه بواسطه تجربه ای که از آن برخوردار بود دچار تکبر نمی شد و متواضعانه برخورد می کرد. هنوز هم برایم جالب است که با وجود تجربه و دانشی که از آن برخوردار بود رفتاری فوق العاده خاضعانه داشت. رفتار او سر صحنه ضبط فیلم و حتی با مردمی که برای تماشا می آمدند آنچنان بود که همه او را دوست داشتند و برایش احترام خاصی قائل بودند. تقریبا محال است که بتوانید به سراغ افرادی که به او همکاری کرده اند بروید و خاطره بدی از این همکاری ها بشنوید! او مردی بسیار خاکی و به معنای واقعی انسان بود. شاید بد نباشد به یکی از خاطراتم از همکاری با ایشان در سریال «گل پامچال» اشاره کنم. یکی از صحنه های فیلم باید در کلانتری ضبط می شد. براساس فیلمنامه قرار بود بازیگری که در فیلم، لیلانام داشت با تلاش پلیس در کلانتری پیدا شود. رشیدی هم که درنقش مردی متعصب و جنوبی بازی می کرد در آن صحنه باید از عصبانیت فرار این دختر یک سیلی محکم به صورتش می زد. رشیدی ناچار به انجام این کار بود اما دلش نمی آمد که آن صحنه را بازی کند. برایش سخت بود و من او را مجبور کردم، اتفاقا این صحنه یکی از زیباترین پلان های این سریال شد ولی با وجود این بعد از اتمام آن پلان، دائم در تلاش بود تا از لیلای 13 ساله دلجویی و عذرخواهی کند. این در حالی بود که حتی بازیگر نقش لیلابواسطه اینکه می دانست براساس فیلمنامه باید چنین اتفاقی رخ بدهد به هیچ وجه ناراحت نبود! یکی از اصلی ترین ستون های این سریال، همین هنرمند دل نازک و مهربان بود که هیچگاه نمی توانم او و مهربانی هایش را فراموش کنم. ای کاش برای آنکه قدر بزرگانمان را بدانیم تا وفات آنها صبر نکنیم.