آرشیو یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶، شماره ۲۸۵۱
روزنامه فردا
۲۰
یادآر

و فقط درد دلی برای شهدای میرجاوه مان

حبیب احمدزاده

9 سرباز مام وطن و ناموسمان در مرز میرجاوه شهید و عزیزی از آنان از سوی کوردلانی به نام جیش العدل (از دست این دنیای وارونه و به غارت رفته اسامی) اسیر شده است.

همین هفته پیش بود که برای تدریس فیلم نامه نویسی به لبنان رفته بودم، دانشجویی مرا به بیمارستان برد تا یکی از اقوام دورش را ببینم.

در راه گفت او دو کودک مجروح جنگ در بستر دارد - این زن سوری از محله محاصره شده فوعه و کفریا و دو فرزند تکه تکه شده که هنوز در سردخانه بودند- گفتم حداقل دست خالی نرویم و برای بچه ها تنقلات بخریم. نگاه معنی داری کرد و به عربی گفت هیچ نخرید بهتر است، داغ مادرشان تازه می شود. در بیمارستان معنی این حرف را با داغ دل، خود فهمیدم.

ماجرا این بود که پس از حدود چهارسال محاصره شهرهای شیعه نشین فوعه و کفریا از سوی مسلحان ضد بشار، در قراردادی قرار بر تبادل می شود، مسلحان محاصره شده در شرق دمشق با زنان، کودکان، پیرزنان و پیرمردان این دو محله معاوضه شوند.

اتوبوس های حاوی این زنان و کودکان طبق قرار به حرکت درمی آیند. در آخرین بازرسی مسلحان برخلاف مذاکرات، ده ها اتوبوس از حرکت بازداشته شده و ساعت ها در آنجا متوقف می شوند. وانتی پر از چیپس وارد محل شده و کودکانی که سال ها در محاصره بوده و در رویا هم چیپس ندیده بودند به سمت ماشین هجوم می برند. افراد مسلح پاکت های چیپس را باز کرده و در اطراف وانت پخش می کنند تا کسی از وانت دور نشود و شاید ناظر تحقیرشدن همچون حیوانات از سوی همدیگر برای کنارزدن بچه ها شوند. همه بچه ها سراسیمه برای گرفتن چیپس ها چهارزانو روی زمین قرار گرفته و مشغول به جمع کردن، ناگهان انفجار عظیم وانت و شهادت در دم بیش از 120 کودک و بیش از 40 بزرگ سال همراه آنان.... زن سوری هنوز مات بود و اجساد تکه تکه شده دو کودکش در میان تکه های دیگر بچه های مقتول این حادثه که اصلا قابل شناسایی نبودند. این همه طراحی خبیثانه؛ ما چه موجودات پستی می توانیم بشویم؟

وقتی بیرون آمدم، دانشجو هم سخنی نگفت. آن سوریه امروز بود

و امروز هم این شهدای سرباز....

خدایا باز دعا، عقلمان بده و بس.