آرشیو شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، شماره ۴۸۲۱
سینما
۱۲

کیانوش عیاری، اینشتین سینمای ایران

علی رستگار

پریشانی و حیرانی موهای سفید کیانوش عیاری برای من یادآور رهایی و آشفتگی موهای اینشتین است. بجز این اگر بخواهم در تلاشی آغشته با خطر بیهودگی، پیوندی میان آن فیزیکدان برجسته آلمانی و این کارگردان نابغه ایرانی برقرار کنم، باید به زادگاه آنها اشاره کرد! اینشتین متولد شهر اولم در جنوب غربی آلمان است و عیاری، متولد اهواز در جنوب غربی ایران. وجه اشتراک این دو چهره تاثیرگذار تنها به این «اهل جنوب غربی بودن» خلاصه نمی شود و حتی می توان در این بازی سینمایی از آن نظریه معروف نسبیت انیشتین هم در پیوندی منفعت طلبانه به سود فیلمساز بزرگ کشورمان بهره برد و در نظریه ای موسوم به قطعیت، او را بدون هیچ شک و شبهه و اغراقی، یکی از مفاخر فرهنگی ایران نامید.

عیاری یکی از متعهدترین فیلمسازان کشور است و همیشه نسبت به مسائل و مشکلات آدم ها و جامعه اش تعهد و دغدغه دارد و تلاش می کند در قالبی اثرگذار و زبانی هنرمندانه آنها را به تصویر بکشد. هر اثر کارنامه سینمایی و تلویزیونی او، باشکوه، ماندگار و غبطه برانگیز است و اگر انصاف و نگاه کارشناسانه ای در مخاطب وجود داشته باشد، نمی تواند به نبوغ و خلاقیت سازنده آنها بی اعتنا باشد.

اثرگذاری عیاری در سبک واقعگرایانه و به دور از تزئینات فریبنده مرسوم سینمایی او، بیشتر می شود و همراهی و همذات پنداری بیش از پیش تماشاگر را در پی دارد. او معمولا سراغ موضوعاتی می رود که کمتر فیلمسازی آنها را می بیند و احیانا مستعد و شایسته روایت می داند. اما عیاری از موضوع پیوند اعضا، فیلمی درست و تاثیرگذار چون «بودن یا نبودن» می سازد و از زندگی دکتر محمد قریب، بنیانگذار تخصص پزشکی کودکان در ایران اثری درخشان به نام «روزگار قریب» خلق می کند و به بهانه این روایت، بخش های مهمی از تاریخ معاصر را با هوشمندی ورق می زند.

با این حال، حیف است که از وجود نابغه و چهره ماندگار و فاخری چون او غافل باشیم و با بی مهری و سنگ اندازی، درباره این نعمت فرهنگی ناسپاسی کنیم. امیدواریم مسئولان سینمایی، برای حل مشکلات اکران «خانه پدری» و «کاناپه»، آخرین ساخته های سینمایی او اقدامی درست و موثر انجام دهند تا مردم همچون گذشته طعم شیرین آثار این کارگردان تلخ اندیش نه سیاه نما را بچشند. زادروزتان مبارک آقای عیاری نازنین.