آرشیو چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۶، شماره ۴۸۳۱
ورزش
۱۸
یادداشت

ایستاده چون سرو...

مهندس مهدی توتونچی

ناصرحجازی... این اسم چه چیزهایی یاد ما می آورد؟ مرد خوش تیپ و خوش پوش فوتبال ایران در پالتوی بلند؟ دروازه بانی لاغر با دست هایی کشیده و تی شرت ورزشی خط دار؟ یک مربی کم حرف که البته سیگار می کشید؟ مردی تکیده روی تخت بیمارستان که حاضر نبود دست پیش کسی دراز کند؟ دانش آموخته زبان انگلیسی؟ عقاب آسیا؟ پدر آتیلا و آتوسا؟...

بستگی دارد کجای دنیا ایستاده باشید، بستگی دارد چه سالی به دنیا آمده باشید، بستگی دارد چقدر به فوتبال علاقه مند باشید...، به هزار چیز حتی اگر بستگی داشته باشد به یک چیز بستگی ندارد، این که همه مردم عاشق انسان های آزاده هستند؛ کسانی که برای پول و مقام، مقابل هر قدرتی، سر خم نمی کنند. ناصر حجازی یکی از این چهره ها بود.

حجازی در دوران ورزشی اش کم افتخار به دست نیاورد. اولین دروازه بان تیم ملی که به جام جهانی رفت، در تمرین منچستریونایتد حضور یافت، با استقلال سر به آسمان آسیا سایید، مثل همه اسطوره ها در زمان حیاتش از مردم احترام دید و از دشمنان حسودش بی احترامی. از سوی مردم تحسین شد و از سوی هواداران دو آتشه اش لقب «کاپلو» گرفت. به او می گفتند «دوای درد آبی»، محبوب تر از بازیکنانش بود و... اما حجازی هم در دوران اوجش گل بد خورد، در زمان مربیگری اش نتیجه بد گرفت، از سوی بازیکنان گاهی پرخاش دید، دربی را باخت و... اما برای چه کسی اهمیت دارد؟! چه کسی یادش می آید او غیر از استقلال در چند تیم حضور داشت تا نان حلال سر سفره خانواده اش ببرد؟ اما همه یادشان می آید که او در برابر حرف زور سر خم نکرد، حتی وقتی روی تخت بیمارستان پیشنهاد دادند که به او کمک مالی کنند. مردم این شاخصه اخلاقی او را دوست دارند. برای مردم، اخلاق و مرام پهلوانی ارزش دارد. استقلالی ها سال گذشته به سوگ منصور پورحیدری هم نشستند، مردی که نمونه تواضع و فروتنی بود. جای خالی چهره های محبوب و بااخلاق را با شعر و شعار نمی توان پر کرد. روح بزرگانی مانند ناصر حجازی و منصور پورحیدری شاد.