آرشیو شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، شماره ۲۱۶۳۹
ورزشی
۹
حدیث دشت عشق

به یاد شهید حبیب غنی پور

ملاقات باخدای خویش با چهره ای متین و تنی خون آلود

حبیب غنی پور در سال 1343 در محله «جی» واقع در جنوب غربی شهر تهران به دنیا آمد.

وی تا سال 1357 مثل بقیه کودکان محروم جنوب شهر زندگی کرد؛ اما در خانواده ای که پدر، کاسب معتمد محل بود و مادر، معلم قرآن جلسات مذهبی بانوان حبیب با نان حلال و اشک عشق به اهل بیت محمد(ص) زیر سایه بلند مسجد روبروی خانه شان بزرگ شد.

او بیشتر داستان هایش را در همین سال ها نوشته است. مجموعه داستان «گل خاکی» برای جوانان و «عمو سبدی» برای نوجوانان، پس از شهادتش منتشر شدند ولی تعداد زیادی تحقیق و داستان همچنان ناتمام و منتشر نشده از او باقی مانده اند. آثاری همچون: داستان زال و رودابه، نگاهی به زندگی جلال آل احمد، تحقیقی درباره شهر تبریز، حدود ده داستان منتشر نشده کوتاه، طرح چند رمان، یک رمان نیمه تمام جنگی، طرح دو داستان مصور (کمیک استریپ) از حکایات قدیمی، بازنویسی چند داستان از کلیله و دمنه، چند داستان برای کودکان و تعداد زیادی گزارش از مناطق جنگی. علاوه بر اینها تعداد زیادی مطلب در مجله کیهان بچه ها از او به چاپ رسیده است. حبیب غنی پور در سال 65 در دو عملیات کربلای یک و پنج شرکت کرد. در عملیات اخیر، عشق در او به اوج خود رسیده بود؛ آن چنان که دیگر آرام و قراری نمانده بود، عاقبت در شب دهم اسفند ماه سال 65، در ادامه عملیات کربلای پنج و در واقع در مراحل پایانی آن، با چهره ای متین و تنی خون آلود بر خاک شلمچه افتاد و خدای خویش را ملاقات کرد. فرازی از وصیت نامه شهید غنی پور؛ «برای رسیدن به آسمان معرفت الهی از نردبان عشق که هر گام و پله اش عمل به واجبات و اعمال صالحه می باشد، استفاده کنید. خود را مایوس و سرخورده ندانید، همت کنید تا در جاده اعمال نیک قدم زنید؛ چرا که پای رونده به سنگ نمی خورد.»