آرشیو چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶، شماره ۲۹۰۳
ویژه سالگرد درگذشت عباس کیارستمی
۹

شاعر صداها

کیارستمی را باید شاعر صداها دانست، او طبیعت را مانند ارکستری می دید که هر جزئی از آن سازی است. او صدای این سازها را به خوبی می شنید و برایشان نت می نوشت، نت نوشتنش دقیقا مانند آهنگ سازی بود که هم برای صدای آن ساز نقش در نظر می گیرد و هم در کنار سازهای دیگر به جایگاه صوتی آن فکر می کند. اما تا ذوق شعری نباشد، فهم کامل این تناسب شاعرانه و موسیقایی حاصل نمی شود، همین است که نام او به عنوان یکی از کارگردانانی که از موسیقی دوری می کرد، شناخته شد. درحالی که به قطع می توان گفت کمتر کارگردان ایرانی شناختی که او از موسیقی و ریتم و همنشینی موسیقی و تصویر داشت را داراست. اما به کارگیری اصوات محیطی این باور اشتباه را به وجود آورده بود. خودش در ستایش اصوات محیطی می گوید: «همیشه دوست داشتم ابسترکشن هنرهای دیگر مثل موسیقی هم در سینما وجود داشت اما با اینکه اسم سینما هنر هفتم است، فقط خودش را محدود به تعریف کردن قصه کرده است... برای بعضی کارگردان ها اهمیت صدا بیشتر از تصویر است.

وقتی ما برای فیلم برداری بیرون می رویم، گاهی مردم از عوامل فنی می پرسند که دارید کجا می روید.

آنها هم جواب می دهند: می رویم کمی صدا ضبط کنیم اما دوربین را هم با خودمان می بریم. می دانید اگر شما فقط روی تصویر متمرکز شوید، در واقع فقط به یکی از ابعاد مکعب پرداخته اید. گاهی اوقات ما تاکید زیادی روی نماهایمان می گذاریم. انگار که داریم به دنیا می گوییم «دم نزنید! به این تصویر نگاه کنید... خیلی مهم است!» اما اگر شما به خودمان نگاه کنید که در حال حرف زدن هستیم، اصوات بسیار زیاد دیگری هم در اطراف ما وجود دارد. این بخش مهمی از واقعیت است». باید با گوش هایی که آماده اند برای شنیدن صدای شعرهای طبیعت و محیط اطراف، به تماشای آثار کیارستمی نشست؛ آن گونه که او می خواست.