آرشیو سه‌شنبه ۳۱ امرداد ۱۳۹۶، شماره ۲۱۷۰۳
معارف
۶
حکایت خوبان

چگونگی وساطت برای رفع مشکل

منبع: 1- بحارالانوار، ج -5، ص 86

در اوایل خلافت معتصم عباسی، شخصی از اهالی سجستان به همراه امام جواد(ع) و نیز عده ای دیگر، راهی مکه معظمه گردید. شخص سجستانی گوید: دربین راه جهت استراحت در محلی نشسته بودیم و سفره غذا پهن بود، ما با عده ای از افراد مختلف مشغول غذا خوردن شدیم. من به حضرت خطاب کردم و اظهار داشتم: یاابن رسول الله! فدایت گردم، در شهر ما شخصی از دوستان و محبان شما، ازطرف حکومت، مسئول امور مردم می باشد، و مالیات زیادی را بر من مقرر کرده است که بپردازم، درحالی که من توان پرداخت آن را ندارم، چنانچه ممکن باشد، نامه ای برایش بنویسید تا ملاحظه حال مرا نماید و تخفیفی دهد؟

امام جواد(ع) فرمود: او را نمی شناسم. عرض کردم: ای سرورم! او از دوستان و علاقه مندان به شما اهل بیت عصمت و طهارت می باشد، و من مطمئن هستم که نامه شما سودمند خواهد بود. و چون سخن و تقاضای من به اتمام رسید، حضرت قلم و کاغذی را در دست مبارک خود گرفت و این عبارات را نگاشت: به نام خداوند بخشاینده مهربان، حامل نامه از جنابعالی و نیز از عقیده ات تعریف و تمجید کرد، توجه داشته باش که خوشبختی تو در گرو رفتار و کردارت می باشد، بنابراین سعی کن نسبت به دوستان و هم نوعان خود دلسوز باشی، همانا خداوند متعال فردای قیامت تو را درمقابل اعمال و کردارت مواخذه و مورد بازجویی قرار می دهد. بعد از آن نامه را امضاء نمود و تحویل من داد.

پس از آنکه وارد سجستان شدم و نامه حضرت را به والی آنجا که به نام حسین بن عبدالله نیشابوری معروف بود، دادم، او نامه را گرفت و بوسید و بر چشم خود نهاد و سپس آن را گشود و خواند و به من خطاب کرد و گفت: خواسته ات چیست؟ گفتم: مامورین شما مالیات سنگینی بر من بسته اند و توان پرداخت آن را ندارم. سپس دستور داد مالیات را از من بردارند، و چون سخت در مضیقه بودم مبلغی را نیز لطف کرد. (1)