آرشیو سه‌شنبه ۷‌شهریور ۱۳۹۶، شماره ۲۹۴۹
روزنامه فردا
۲۰
حرف درشت

وای... تو چقدر بامزه ای...

پوریا عالمی

بعد از دسته گلی که با شرایط ثبت نام معلم ها آب داده شد و همه انگشت به دهان حیران ماندیم که کی این قانون ها را وضع می کند، روزنامه شرق دیروز گزارش داد 300 کارگر تهدید به فروش کلیه شان کرده اند. منتها تیتر زده بودند: «تهدید 300 کارگر به فروش کلیه» که ما اول فکر کردیم کارفرماشان تهدیدشان کرده، اگر با تمام وجود و 24ساعته کار نکنند و حقوقشان را بخواهند، کلیه شان را هم می فروشد. بعد که به متن خبر مراجعه کردیم، متوجه شدیم نه بابا، اوضاع این طوری ها هم نیست و خود 300 کارگر شوخی شان گرفته و می خواهند کلیه شان را بفروشند. شوخی نمی کنم. این 300 تا کارگر واقعا اهل شوخی هستند و محض خنده می خواهند کلیه فروشی کنند. چرا؟ چون «حامد هادیان، رئیس اداره کار شهرستان سیرجان»، گفته: این اعلان که بر سردر شرکت نصب شده؛ حالت طنز دارد و جدی نیست... کارگران با نصب این آگهی خواسته اند شوخی کنند». دیدید؟ خدا را شکر آقای هادیان خودشان رئیس اداره کار هستند و مشکل کار ندارند و اهل شوخی نیستند وگرنه معلوم نبود اگر حقوقشان را نمی گرفتند شوخی شوخی کجاشان را می فروختند؟

شوخی شوخی؟ حالا با این شوخی ای که 300 کارگر کارخانه مس سیرجان کرده اند، ما یاد آن شاعر اتریشی، اریش آقای فرید، افتادیم که گفت «بچه ها شوخی شوخی | به قورباغه ها | سنگ می زنند | قورباغه ها جدی جدی | می میرند» (نشر قصیده سرا، چاپ 1383)

بعد از خواندن اظهارنظر رئیس اداره کار سیرجان شعر را این طوری اصلاح کردیم: «کارگرها شوخی شوخی | کلیه شان را می فروختند | رئیس اداره کار سیرجان | جدی جدی می خندید».

دیالوگ:رئیس اداره کار سیرجان و رفقا: این چه وضع سر کار اومدنه؟ چرا نصف بدنت نیست؟ حالا چطوری می خوای کار کنی؟

کارگر: ببخشید قربان، من واسه اینکه حقوق نگرفته بودم نصف بدنم رو فروختم و با خانواده نشستیم خوردیم.

رئیس اداره کار سیرجان و رفقا: هاهاها.... هاها.... وای خدایا... تو چقدر بامزه ای... ها هاهاها... یوهاهاها....

حرف درشت: به نظر ما اگر این حرف رئیس اداره کار را جدی تلقی کنیم که فروختن کلیه کارگران به دلیل نگرفتن حقوق شوخی است، پس کتاب قانون کار رسما کتاب جوک سال است. منتها معلوم نیست چرا خواندن این جوک ها اشک ما را درمی آورد.