آرشیو یکشنبه ۱۲‌شهریور ۱۳۹۶، شماره ۹۰۲۵
سیاسی
۲

ای تن بی سر ز کجا آمدی

امیرعاملی

ای سر جا مانده کجا مانده ای؟

پیکرت آمد تو چرا مانده ای؟

لب بگشا قصه ی آخر بگو

از شب و تنهایی و سنگر بگو

زان دم تیغی که تو تن داده ای

از شرفی که به وطن داده ای

ماهی برگشته ز دریای خون

یک ورق از فصل کتاب

جنون

ای تن بی سر ز کجا آمدی

از سفر کرب و بلا آمدی

آمده ای ای غزل سربدار

تا که شود نور خدا آشکار

بی سری و سرور خوبان شدی

برتن بی روح جهان جان شدی

یک دو سه تا طعنه زن دین فروش

خواسته بودند که باشی خموش

خون بجوش آمده ات پاک کرد

بی وطنان را همه در خاک کرد

حال تویی نام و نشان وطن

حال همه روحی و جان وطن

یار ولایت قد دلجوی توست

جنت و فردوس پر از بوی توست

باش و بمان تا که شهادت به جاست

زنده بمان تا که قیامت به پاست