آرشیو چهارشنبه ۲۹‌شهریور ۱۳۹۶، شماره ۶۵۹۹
صفحه آخر
۲۴
عکس نوشت

مردم «غزه» پس از 30 سال به سینما رفتند

چراغ روشن <امید> در سالن تاریک <سینما>

الهه خسروی یگانه

نگاه کن! زندگی می تواند رنگ دیگری هم داشته باشد، شکل و شمایل دیگری. نگاه کن که دیگر مردم جهان چطور زندگی می کنند، نگاه کن چه چیزهایی دارند. سه دهه است که هیچ فیلمی در غزه در سالن سینما اکران نشده است. مظاهر زندگی یکی یکی از این نوار باریک غمگین و در حصر رخت بربسته اند. از پارک های عمومی در اینجا خبری نیست. روزی سه ساعت برق دارند و باقی خاموشی. وقتی از در خانه بیرون می زنند جایی برای رفتن نیست، مگر ساحل. بنشینند، قلیانی دود کنند و به هیاهو و شادی کودکانی خیره شوند که از فردا بی خبرند؛ فردایی که قربانی می شود، قربانی سایه سنگین زورگوی سربازان اسرائیل که به کودکان شلیک می کنند و کوچه های تنگ و تاریک را غرق شیون مادران. به این 300 نفر نگاه کن که در اوج گرما نشسته اند و زل زده اند به پرده سینما. بعد از 30 سال دوباره چراغ سالن سینمایی کوچک روشن شده است. نگاه کن که سینما همان معجزه همیشگی است و اگرچه دارد بخشی از زندگی خود آنها را نشان می دهد اما رویاها کار خودشان را می کنند. جادوی تصویر، چشمان شان را مسخ می کند و لحظه ای آنها را قلب واقعیت تلخ غزه به دل تاریک و خیال انگیز سینما می برد. سالهاست که هیاهوی جهان و زندگی را از دور شنیده اند. از دور... خیلی دور... 10 سال در محاصره و چشم امید بستن به تونل های نمور و مخروبه ای که از مصر چیزی برای خوردن می آورند، اگر بگذارند. اما زندگی که این حرف ها سرش نمی شود؟ می شود؟ اگر لحظه ای فقط لحظه ای روی خوشش را نشان دهد، آنها همان مردم همیشگی هستند؛ مردمی مثل باقی مردم جهان. معصومانه روی صندلی های مندرس سینما می نشینند و دل می دهند به قصه ای که روایت می شود، به تصویرهایی متشکل از نور که روی پرده جان می گیرند و غصه هایی که سینما فراری شان می دهد.

نگاه کن که زندگی چقدر می تواند دوست داشتنی باشد. نگاه کن که آدمیزاد چقدر می تواند به امید، زیر سایه ظلم و خفقان لبخند بزند و فقط منتظر جرقه ای باشد، گشایشی، استثنایی که ناگهان همه چیز را رنگ دیگری ببخشد. نگاه کن امید چطور زیر خاک مرده غزه نفس می کشد، زنده و شادمان، نگاه کن!