آرشیو چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶، شماره ۴۹۶۱
صفحه آخر
۲۰
راپورت های میرزا ادریس

این مملکت هر چه می کشد از این گربه است!

الیوم بیدار که شدیم دل و دماغ شهرگردی و تفرج در تهران نداشتیم. گفتیم یک پیاله کاکوتی دم کنیم بنوشیم هم فرحبخش است هم خوشگوار و به بستر برگردیم.

کاکوتی که دم کشید متوجه شدیم قند در بساط نداریم و خاکه قند موجود هم کفایت شیرین کردن یک پیاله را نمی کند. با چشم قی کرده و سبیل روغن نمالیده و بی حوصله کفش و کلاه کرده به بقالی سرکوچه شدیم. قدرتی خدا همه چی دارد. از باتری ریموت گرفته تا استون لاک پاک کن... سی سنگ قند ابتیاع نموده مراجعت نمودیم.

در راه بر یک ستون بلند و بدقواره که از سنگ و ساروج است و اهالی طهران تیربرق می گویندش کاغذ الصاق کرده بودند منقش به عکس یک گربه. ذیلا مرقوم کرده بودند: مژدگانی گربه فوق به نام دارچین در تاریخ فلان گم شده و مراجعت ننموده. از یابنده تقاضا می شود با نمره تلفون فلان تماس گرفته و مژدگانی مبسوط دریافت کند. ریش مبارک خارانده و به این زبان بسته فکر کردیم. اصلا به اعتقاد راسخ ما که دنیا دیده و چشیده ایم این مملکت هرچه می کشد از همین گربه می کشد. آن از نقشه اش که کانه گربه بر نقشه نزول اجلال کرده، آن از ببری خان گربه شاه شهید ناصر که مدتی گم بود و یک دربار دنبالش بودند و رعیت مفلوک و گیوه پاره افتاده بودند به ببری خان یافتن و مشتلق گرفتن و این هم از جناب دارچین که گذاشته و رفته...

وابستگی و تعلق خاطر به مظاهر دنیا بای نحو کان مذموم است و نکوهیده. شایسته نیست اگر گربه ای از دست دادیم یا گم شد یا هرچه... گوش فلک کر کرده از خواب و خوراک بیفتیم و آرزوی مرگ کنیم. و الله علیم بما فی الصدور... زیاده فرمایش نداریم...