ما گاهی تاسف آوریم
بله؛ بعضی ها می گویند به جای درمان بیماری که گاه میسر نمی شود باید بیماری را هدایت یا همان کنترل کرد و البته در این نقل اصولا به بیماری اشاره می شود، نه بیمار. به هر صورت در این عکس که آدم تکلیف خنده و گریه اش را با آن نمی داند بیمار و بیماری با هم به سمتی هدایت می شوند و همراه بیمار هم نقش راننده فرغون را بازی می کند و هنوز در این سال ویلچر ساخته نشده و با آنکه آمبولانس چندی است به سیستم امدادرسانی اضافه شده اما هنوز از وسایلی بدوی برای جابه جایی بیمار استفاده می شود. پرنده پر نمی زند در این مرکز درمانی. رفت و آمدی حداقل در این کادر دیده نمی شود که آدمیزاد بگوید از بس که شلوغ است و ویلچر به ویلچر نمی رسد. بیمار هم لباسی به تن دارد که گویا آماده برای رفتن به سمت اتاق عمل است.
حرف هم بزنیم پاسخ و پاسخگو فراوان پیدا می شود که بگویند: «این انتخاب همراه بیمار بود»، یا «بیمار علاقه ای فراوان به فرغون داشت و این کار در واقع «فرغون درمانی» محسوب می شود.» با این همه پاسخ های احتمالی، حال این عکس حال غریبی است. این عکس با تمام بدویتش به ما می گوید: گاهی ما (همه ما) چقدر تاسف آوریم.