آرشیو پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۶، شماره ۳۹۸۱
غیر قابل اعتماد
۱۴
شادروان

«سیدغلامرضا روحانی» که بود و چه کرد

شادی و عیش و خوشی در شب یلدا به تو چه؟

عمادالدین قرشی

شادروان «غلامرضا روحانی» (ملقب به اجنه، اجنه زاده و مجنه)، متولد 1276 در مشهد بود اما در تهران بالید و بزرگ شد. از 12سالگی که پایش به انجمن ها و محافل ادبی باز شد، علاقه و مهارتش در فکاهی سرایی افزون تر شد. او در انجمن های ادبی نظیر حکیم نظامی (وحید دستگردی)، فرهنگستان (ملک الشعرای بهار)، شیراز، آذرآبادگان، تهران و دیگر محافل ادبی حضوری فعال داشت. روحانی در کلوپ های موسیقی و نمایش نظیر جامعه باربد نیز بسیار هنرآفرین بود و ترانه ها و اشعار فراوانی برای کنسرت ها و نمایش نامه ها به گونه جدی و فکاهی آفرید که بسیاری از آنها را در صفحات گرامافون با صدای خوانندگان شهیر ضبط کردند. او در انجمن های ادبی، شاگرد چشم بسته و مقلدی نبود و چندان مانند دیگر شاعران این محافل، سنت گرایی یا محافظه کاری نمی کرد و چون به طنز و نقد اجتماعی علاقه مند بود، همین امر سبب مهارت و شهرتش شد. خودش سروده بود: «به روحانی ز حق طبع فکاهی/ عطا شد تا بخنداند شما را». توجه او به مسائل اجتماعی چنان بود که او را «شاعر مشکلات مردم» نامیدند.شهرت روحانی سبب شد تا در سال 1313، حدود هزار بیت از اشعار خود را با عنوان «طلیعه فکاهیات روحانی» منتشر کند. محمدعلی جمال زاده، کتاب را تحسین کرد و در تقریظی برایش نوشت: «به یقین نام نامی آقای روحانی مستحق بقاست و فارسی زبانان سال های دراز به ترنم اشعار ایشان رطب اللسان خواهند بود...». از آنجا که شعرهای روحانی فکاهه یا طنز انتقادی بود و معطوف به آسیب های اجتماعی و فسادهای اداری و حکومتی (پهلوی اول) می شد، کتاب با استقبال خوبی روبه رو شد و به سرعت نایاب شد. از آنجا که نظم فکاهی، گذشته از مزایای بسیاری که داشت، زبان گویای توده ملت است، به مرور ایام وجود سیدغلامرضا روحانی مصدر الهام و سرمشق گران بهایی برای جوانان باذوق دیگر شد و روزبه روز بر تعداد گویندگان اشعار فکاهی افزود، به طوری که امروز، ایران صاحب یک مکتب «فکاهی» منظوم است. قریب سی سال بعد از انتشار آن کتاب، روحانی بار دیگر مجموعه «گزیده اشعار و فکاهیات» خود را که قریب نه هزار بیت (!) شده بود توسط انتشارات سنایی (1343) منتشر کرد. جمال زاده در کتاب فرهنگ لغات عامیانه، ضمن آوردن نمونه اشعارش از روزنامه های فکاهی امید، گل زرد، نسیم شمال، ناهید و البته نشریه توفیق، در توضیح اصطلاحات عوام، از او با عنوان «رییس طایفه فکاهی سرایان» یاد کرد.امروزه بسیاری از اشعار روحانی را به عنوان ضرب المثل به کار می بریم، بدون آنکه بدانیم سراینده آنها که بوده است. «یکی یه پول خروس»، «به کس کسانش نمی دم، به همه کسانش نمی دم»، «ماشین مشتی ممدلی، نه بوق داره نه صندلی»، «آسوده کسی که خر ندارد، از کاه و جویش خبر ندارد»، «حلوای تن تنانی، تا نخوری ندانی»، «افاده ها طبق طبق، سگ ها به دورش وق و وق»، «سپلشت آید و زن زاید و مهمان برسد» و... ازجمله این موارد است.

و سرانجام، سیدغلامرضا روحانی در 8 شهریور 1364 در تهران درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی.

نمونه ای از فکاهیات او با موضوع «شب یلدا» (منتشرشده در 28 آذر 1346، نشریه توفیق) چنین است:

باز ماه دی و سرمای زمستان آمد

شب یلدا شد و پاییز به پایان آمد

میوه از بهر شب چله فراوان آمد

مفلس از داغ فسنجان به لبش جان آمد

بزم سور است مهیا و بخاری علم است

اغنیا را ز شب تار فقیران چه غم است

پرتقال آمد و موز آمد و ازگیل و انار

سیب و نارنگی و لیمو و گلابی و خیار

هندوانه به میان آمد و آجیل آچار

خوش بساطی است ولی حیف که در این شب تار

بینوا در هوس شلغم و آش کلم است

اغنیا را ز شب تار فقیران چه غم است

مفلسا، سور اگر گشته مهیا به تو چه؟

شادی و عیش و خوشی در شب یلدا به تو چه؟

مرغ بریان و فسنجان و مسما به تو چه؟

آخرت از تو بود! عشرت دنیا به تو چه؟

مطبخ خلد برین بهر تو پر دود و دم است

اغنیا را ز شب تار فقیران چه غم است

سیر را از شکم گشنه نباشد خبری

نرسد هیچ ز سرما به وجودش خطری

ای که از راه خطا در پی سیمی و زری

نام نیک ار نخری، فاش بگو پس چه خری؟

نسبت خر ندهم بر تو که بر خر ستم است!

اغنیا را ز شب تار فقیران چه غم است

خر شریف است و خران فایده بخشند بسی

کس ندیده که کند هیچ خری بد به کسی

هرچه عرعر کند او را نبود دادرسی

نه هوایی به سرش هست و نه در دل هوسی

نه نگاهش به سوی سفره هر محتشم است

اغنیا را ز شب تار فقیران چه غم است.