زمان وقوع زلزله چهارشنبه شب منزل یکی از همسایگان میهمان بودیم، البته بچه ها را نبرده بودیم و آنان پیش خاله همسرم، در خانه خودمان بودند. به محض اینکه متوجه وقوع زلزله شدیم نه به فکر برداشتن پول و لوازم باارزش بودم و نه لباس گرم و... تنها چیزی که برایم اهمیت داشت دختر و پسر کوچکم بودند که طبقه اول بودند.

نمی دانم چطور، اما در کمتر از یک دقیقه خودم را از طبقه پنجم به طبقه اول رساندم، بچه ها را بغل کردم و به بیرون دویدم. حدود دو ساعتی همچون باقی همسایه ها در ماشین ماندیم، اما بواسطه آنکه دخترم تنها دو ماه از تولدش می گذرد و نمی توانست بیش از این در ماشین بماند به خانه بازگشتیم.

بچه ها که خوابیدند خودم مقابل تلویزیون بیدار ماندم تا اینکه صبح شد. البته ساک دستی کوچکی را هم آماده کردیم که در آن لباس گرم برای بچه ها و چند پتو بود تا در صورت بروز زلزله از حداقل مایحتاجمان بی نیاز باشیم. زلزله چهارشنبه شب تجربه خوبی بود برای اینکه خودمان را برای وقوع احتمالی اتفاقاتی از این دست آماده کنیم.