آرشیو یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۴۰۰۷
صفحه آخر
۱۶
کرگدن نامه

پیرایه ای که بر او بستند

سید علی میرفتاح

این قصه کشتی طلا، امروز بحث انگیزترین خبر بود. در مملکت خبرهای دیگری هم هست. خبرهای سیاسی مهمند و خبرهای اقتصادی مهم تر. داخل و خارج آبستن صدها خبر عجیب و غریب و سرنوشت ساز است، اما خواجه در بند نقش ایوان است. وضعیت کمی، تا قسمتی آشفته است و می طلبد که مسوولان با هوش و ذکاوت اوضاع را کنترل کنند و هرچیزی را سرجای خودش قرار دهند که نیست. به خدا نیست. هنرمندی از سر صدق اثری شبیه کشتی ساخته و بعد این کشتی تبدیل به موضوعی شده تا بزرگان به دیدنش بروند و برای فرستادنش به کربلا و نجف اقدام مقتضی مبذول کنند. احتمال می دهم سازنده کشتی از حدیث «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» الهام گرفته باشد و برای عرض ارادت به اهل بیت علیهم السلام دست به چوب و طلا برده باشد اما آیا منظور از سفینة النجاه «کشتی طلا»ست؟ هنرمند بزرگوار را ملامت نمی کنم. او آزاد است هر برداشتی بکند و با این کار عشق و اخلاص خودش را نمایش دهد اما آیا آقایان که به دیدن این کشتی می روند نباید حرفی بزنند و نکته ای بگویند که معلوم شود ما شیعیان، ظاهربین نیستیم و مثل سلفی ها صورت عبارت ها را تقدیس نمی کنیم و گرفتار پوست نیستیم و هرگز مغز را رها نمی کنیم؟ آیا اصلا در چنین موقعیت بغرنجی که همه مقامات متفقا معضلات اقتصادی را مهم ترین مشکل کشور می دانند، آب و تاب دادن به این خبر کار خوبی است؟ صریح بپرسم. آیا بعد از چهل سال از انقلاب اسلامی، فهم ما از تعالیم دینی به این درجه رسیده است که کشتی طلا بسازیم و آن را در بوق و کرنا کنیم و زرق و برق بی حاصل را به چشم بیاوریم و بعد هم بفرستیم یا بفروشیم یا هرچه؟ کجا زندگی می کنیم؟ چه ایده ای در سر داریم؟ کجای کاریم؟ اگر امام حسین علیه السلام خودشان بودند و در این اوضاع و احوال چنین تظاهراتی را می دیدند چه می گفتند؟ نمی خواهم بحث های قدیمی را سر بیندازم. خیلی ساده و مخلصانه و متواضعانه می پرسم که کشتی طلا به چه دردمان می خورد؟ بزرگان از اوضاع کشور خبر ندارند؟ خیلی سخت است حساب و کتاب کنید و بازتاب این خبر را در شبکه های مجازی و غیرمجازی حدس بزنید؟ حریف مجلس ما خود همیشه دل می برد/علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند.