آرشیو دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۶۶۹۹
صفحه آخر
۲۴
عکس نوشت

آن چشم های کولی

ناظم حکمت در شعری نوشته بود: «چشم هایت، چشم هایت، چشم هایت... چه در زندان باشم چه در مریض خانه به دیدنم بیا. چشم هایت سرشار از خورشیدند.» چشم ها همه چیزی هستند که باید از آدمیزاد بدانی. چشم ها و خنده کودکان، اینها همه چیزی است که باید از جهان بخواهی. نگاه کردن به این عکس تجسم آن مفهوم اساطیری کهنه از کولی هاست. همان ها که حضورشان از صد سال تنهایی مارکز تا شعرهای لورکا و قصه های عامیانه ما گسترده است. آنها که رمز زندگی کردن را انگار دریافته اند: شاد بودن در اوج ناکامی و سختی. چشم های شان می خندند. نه به بالا و پایین رفتن دلار و ارز کاری دارند نه به دعواهای همیشگی سیاست. همزاد زمینند و رفیق دشت. شاید کار درست را همین کولی ها کرده اند که به اندوه یکجانشینی تن ندادند و آرزو را به پای عافیت سر نبریدند. شاید باختگان واقعی ماییم، محصور میان دیوارها و خیابان ها و اتوبان ها. برنده آنها هستند، لابد که چشم ها و لب های شان هنوز، همزمان می خندند. صاحب چشم هایی که در این عکس می بینید کولیان ایران هستند. «کولی» عنوان گروه های پراکنده قومی است که در نواحی مختلف ایران ساکن اند؛ کولی های حاشیه شهرستان تربت حیدریه شامل 25 خانوار از شهر زابل هستند که هر سال برای یافتن کار در زمین های کشاورزی یا برای خرید و فروش دام به این مکان مهاجرت و اقامت موقت می کنند. به کولی ها در ایران «لولی» و «غربت» و در مناطق مختلف به نام های مختلفی صدایشان می زنند. مثلا در خراسان به آنها «غرشمار» یا «قرشمال» می گویند. در مازندران و گرگان «گودار» یا «جوکی»، در کرمانشاه «سوزمانی»، «کاولی»، «قره چی»، در آذربایجان و کردستان «قه ره چ» یا «قاراچی»، در زنجان«کلیلانی»، در خوزستان«کاولی»، در قم «کولی» و «غربتی»، در لرستان «کاولی» یا «لوتی»، در کهگیلویه «غربتی»، در شیراز «غربتو» و «لولی»، در استان تهران «غربال بند»، در کرمان «لولی» و «سوری»، در سیستان «چلی»، در بلوچستان «لوری» و در ایلام «کاولی»، «خراط» و «سوزمانی».