آرشیو دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۶۶۹۹
اندیشه
۱۵
پیشخوان

دانشگاهی که بود...

در کتاب «دانشگاهی که بود...» آنچه گرد آمده است حاصل بیست سال کار مستقیم و تجربه روزمره ناصر فکوهی در محیط دانشگاهی به عنوان استاد پژوهشگر دانشگاه تهران و سردبیر مجله علمی- پژوهشی در دانشگاه تهران است. در این مجموعه، 45مطلب، شامل 9 مقاله، 13 یادداشت و 23 گفت وگو و نشست گردآوری شده است که طی سال های 1384 تا 1394، در مطبوعات، گردهمایی های علمی، مجله های دانشگاهی و... ارائه شده اند.

روش این کتاب همچون بسیاری دیگر از کتاب های مولف، از رویکردی خاص پیروی می کند که رویکرد دخالت جویانه در واقعیت زنده و پویای اجتماعی است. فکوهی در این روش، کمتر به دنبال پیروی از روش های علمی هنجارمند در متون تخصصی بوده است؛ بجز در گروهی از مقاله های علمی - پژوهشی که در آنها موازین دقیق و اثبات گرایانه به طور کامل رعایت شده اند.

در واقع، این یادداشت ها و گفت وگوها به دنبال آن نیستند که دیدگاه های نگارنده را ثابت کنند یا علم او را در برابر علم های دیگر در نسبتی بالاتر قرار دهند، بلکه براساس شیوه ای مداخله گرانه عمل می کند که در رابطه با مخاطبان متخصص و نخبه جامعه، بسرعت و با بیشترین توان ممکن بر واقعیت اجتماعی تاثیر بگذارند.

فکوهی بر این باور است که در دانشگاه های ما در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، بهایی به این گونه کارها داده نمی شود و در نتیجه، جامعه نیز، جز در مواردی استثنا، کار متخصصان علوم اجتماعی و انسانی را ارج نمی نهد.

آنچه او می کوشد در این مجموعه مقالات و گفت وگوهای خود بیان کند، کنار گذاشتن رویکردهای کمی گرا در جامعه دانشگاهی ایران است؛ چرا که او معتقد است در چنین شرایطی است که می توانیم بحث های جدی در حوزه بومی گرایی نظریه و نظریه های جهان محلی را پیش ببریم.

کتاب «دانشگاهی که بود...» بخوبی نشان می دهد که در دانشگاه «تعهد اجتماعی» آموزش داده نمی شود چرا که به باور مولف، در جامعه ما دانشگاه در غیبت بسر می برد و حضور اثرگذار ندارد. استادان آنقدر که به فکر ارتقای خود هستند به دغدغه جامعه وقعی نمی نهند.

به این اعتبار، تصویر دانشگاه در این کتاب تصویر یک نهاد خنثی است. و فکوهی برای این ادعای خود این گونه دلیل می آورد: «دانشگاه درگیر مسائل اجتماعی نیست زیرا درگیر مسائل خودش است. اهالی دانشگاه به جای اینکه در عرصه عمومی مداخله کنند و وارد فضای اجتماعی شوند درصدد شرکت درهمایش های خارجی هستند، در صورتی که هدف ما از شرکت در همایش های خارجی باید حل مسائل اجتماعی باشد.»

در کتاب «دانشگاهی که بود...» شاهد هستیم که یک انسان شناس نه تنها به مسائل اجتماعی بلکه به مسائلی که در دانشگاه رخ می دهد نیز حساس است.

در واقع در این اثر، نویسنده وضعیت بیمارگونه علوم اجتماعی را شرح می دهد و تاکید دارد که یکی از مشکلات علوم اجتماعی این است که نسبت به مسائل اجتماعی بی تفاوت و در نتیجه بی تعهد است.