آرشیو پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۴۰۲۸
شعر
۱۱
شعر نو

پرسه در شعر امروز ایران

خط جاری لحظه ها

صفحه «شعر» روزنامه اعتماد تلاش می کند منعکس کننده همه سلایق و رویکردها پیرامون شعر امروز ایران باشد. یعنی اینکه قرار است دراین صفحه، به همه جریانات شعری کشور توجه شود و همه شاعران با هر رویکرد شعری اعم از نوسرا وکلاسیک سرا، نمودی ازهنر خود را درآن ببینند.

شعرهایی دراین صفحه منتشر خواهد شد که دارای حدودی از رعایت فنی درشناخت هرقالب شعری باشند. سطحی از شناخت که برای مخاطب شعرشناس در هر قالب، قابل قبول تلقی شود. شاعرانی که تمایل به انتشار شعر در این صفحه دارند می توانند آثار خود را ازطریق ایمیل به نشانی Rasool_abadian1346@yahoo.com یا کانال تلگرامی rasool_abadian@ ارسال کنند.

دو شعر از یدالله شهرجو

بالا

مرمری رها درچنگ

کشاندنی از آن دست که تو می دانی

نه به این خورشید دوار می ماند

نه به این سایة هر روزه

که یک پا در امتداد نخل های بندر دارد

یک پا آویزان موج شکن هاست

مد که باشد

با سرسام این پهنة وسیع

با غلیان این آبی شگرف

آب از پاچه بالا می آید

از زانوان حل شده در موج شکن

از کمرکش سایة خم شده در موج

از دو چنگ پر از صدف در سینه

مرمری رها در چنگ

از نهنگ خفته در مجرای گردن

به لب که می رسد آن همه کف و موج و ماهی و صدف

لبالب از ماهی لیز

لبالب از نمک و خون

گرداب آشفته ای رها می شود در شانه

«سرکنگی»* است به جان سایه افتاده

به جان شانه افتاده

موجی رها میان دست ها و شانه است

سر می زند میان دو چشم

جفت ماهی قرمز است

از مردمکی پر از نمک

شورانه بخت بالا می آید

بالا بالا بالا بالا

* نوعی رقص محلی درهرمزگان
خط جاری لحظه ها

به رفتنی از من در این هراس شیرین نه

به آمدنی از تو

در این اتفاق شیرین می آید

از اینکه بیفتد این اتفاق به راه زده ام

در راه به فکر اینکه کلمه ای از خور بردارم

دریای خسته را

کشان

کشان

کشانده ام

از میان این همه آدم های وارونه در کفش

کفش های وارونه در سر

تا مسجد بلال

- اگرچه سیاه -

به شکل خلعتی از درخت

بر تن شاعر از راه رسیده بود

به سلام

که وزیده بود از خلوت لب های سرخ

صدا جان گرفته بود

صدا همیشه بین آدم ها

کودک شیرین کار عجول است

تا به خندیدنی مدام

پرده از تمام رازها بردارد

به زنگی از صدا

روی خط ممتد خیابان ایستاده ای

این صدای توست

می چرخد در اتومبیل

این صدای خنده های توست

میان موهای آشفتة من

این تکرار کلمات توست

هنوز روی خط جاری لحظه ها ایستاده است.