آرشیو پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۴۰۲۸
غیر قابل اعتماد
۱۴
طنز مطروحه

نظر اغلب صاحب نظران!

انجمن های ادبی از قدیم الایام رسمی به اسم «مطروحه» داشته اند. غالبا بزرگ تر محفل، یک بیت شعر را به عنوان «مطروحه» مطرح می کرده و از شاعران حاضر در صحنه می خواسته که در همان وزن و با همان ردیف و قافیه، شعر بگویند و در جلسه آینده بخوانندش. یک جور مشق شاعری بوده و تمرینی برای بهتر سرودن. ما هم در ستون «طنز مطروحه»، بیتی از یک شاعر بزرگ را برای رفقای شاعرمان می فرستیم و از آن ها می خواهیم که از یک بیت تا چند بیت، بر همان سبک و سیاق بگویند: منتها طنزپردازانه.

سعدی -علیه الرحمه-:

هرکسی را نتوان گفت که صاحب نظر است

عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است

عبدالله مقدمی:

غیر راننده که در تاکسی اش مستقر است

هرکسی را نتوان گفت که صاحب نظر است

حمید اسماعیلی:

هرکه تشویق کند تا من و تو ما بشویم

لابد از لذت تنهایی ما بی خبر است

جواد زهتاب:

گره ها باز شود با زر، اما اغلب

ژن خوب، ای پسرم، کارگشاتر ز زر است

سعید طلایی:

هرکه دارد پر و پاچه، نه لزوما گاو است

هرکه بر روی دوپا بود، نه حتما بشر است

راشد انصاری:

تا رخ سکه ببیند، چه غریبانه، مدام

بین این کنگره ها شاعر ما در به در است!

مهران حسینی:

گرچه او را نتوان گفت که صاحب نظر است

انتشارات زد و صاحب چندین اثر است

محسن طاهری:

«آسمان بار امانت نتوانست کشید»

واقعا آدم بیکار، چرا کولبر است؟!

عبدالرضا قیصری:

همه پرسشم از حضرت سعدی این است

که چرا هرکه رود در «دل» شاعر، «جگر» است!

علی تقی زاده:

هرکسی را نتوان گفت که صاحب نظر است

صاحب فکر همان است که ارباب زر است

مسلم حسن شاهی:

نظر اغلب صاحب نظران هم این است

این که انسان بتواند و ندزدد هنر است