آرشیو یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۲۱۸۴۷
فرهنگ: مقاومت
۸

یک شهید، یک خاطره

نشانی از موی سپید

مریم عرفانیان

آخرین ماموریت پدر بود. با هم روی یکی از ارتفاعات رفتیم. پدر چفیه اش را پهن کرد و روی آن دراز کشید؛ من هم کنارش نشستم. گفت:

- «مرتضی، می بینی موی سر و صورتم چقدر سفید شده؟ فکر کنم حالا وقتش رسیده.»

من از خوابی که او در مورد شهادتش دیده بودند اطلاعی نداشتم، برای همین بلافاصله گفتم:

- «اشکالی نداره پدر جان؛ مشهد که رسیدیم موهای سر و صورتتان رو رنگ کنید تا دوباره مشکی بشه.»

***

روزها بعد وقتی از خواب پدر آگاه شدم، دانستم که نشان موی سپیدی که روی آن تاکید داشت یعنی چه؟ آخر پدر خواب دیده بود تا موهای سر و صورتش سفید نشود، شهید نخواهد شد.

* خاطره ای از شهید محمد حسن نظر نژاد

* راوی: محمد حسن نظر نژاد، پسر شهید