آرشیو یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۴۰۵۳
صفحه آخر
۱۶
در همین حوالی

قصه های پربرکت

مصطفی رحماندوست

روزی با مهدی آذریزدی درباره کتاب ها و ماندگاری آثارش صحبت می کردم.گفتم از بین کتاب هایی که بازنویسی کرده ای، ده ها بازنویسی دیگر چاپ شده، فکر می کنی چرا کتاب های تو اینقدر ماندگار شده اند؟ جواب داد:«اینها برکت داشته اند.» من هم معتقدم که کارهای مهدی آذریزدی برکت داشته اند وگرنه بعد از کارهای او، هم بازنویسی قصه های متون کهن با شیوه های جدیدتر و نثر ساده تر اتفاق افتاده و کتاب های شکیل تر چاپ شده و هم اینکه نفس آن آثار به نوعی کهنه است. هرچند در سال های آخر زندگی ایشان من دستی در بعضی کتاب ها بردم، برخی کلمات را تغییر دادم و البته خود مهدی آذریزدی هم پذیرفت که برخی از این کتاب ها باید تا حدی ویرایش شوند. اما فکر می کنم اصل قضیه این است که او از متون کهن برای بچه ها استفاده کرد که تا آن زمان هیچ کس استفاده نکرده بود و همین آثار او را ویژه و دوست داشتنی می کرد. تا جایی که یادم می آید در آن مقطع زمانی کتاب «مثنوی الاطفال» مفتاح الملک محمود بود که آن هم قصه های مثنوی را ساده نکرده بود، فقط خلاصه کرده بود. توجه به متون کلاسیک که مهدی آذر یزدی انجام داده بود، کاری بسیار بجا و به موقع بود. کتاب «قصه های خوب برای بچه های خوب» طرفدارهای زیادی داشت. بزرگ ترها این اثر را دوست داشتند و می خواستند که آن را بخوانند و دوست داشتند بچه ها هم این کتاب را بخوانند. همین طور هم شد. چهار نسل کتاب «قصه های خوب برای بچه های خوب» را خوانده اند. این کتاب آنقدر بین نسل های مختلف دست به دست شد که فرم نوستالژی به خود گرفت. حس نوستالژیک این کتاب باعث شد که بزرگ ترها کتابی را که در کودکی خوانده بودند و با آن خاطره ها داشتند، برای کودکان خود هم بخرند و در نتیجه این کتاب همان طور که می بینیم میان نسل های مختلف محبوب شد. «قصه های خوب برای بچه های خوب» هم برکت داشت و هم به موقع چاپ شد.