آرشیو پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۷، شماره ۴۰۸۴
کتاب
۸
ادبیات

کتابی درباره سلینجر

مردی که مصاحبه نمی کرد

آن طور که از عنوان کتاب «جی.دی. سلینجر: آخرین مصاحبه و گفت وگو ها»- برمی آید باید شاهد گفت وگوهایی مفصل با نویسنده «ناطوردشت» باشیم اما حقیقت این است که فقط یک بار این نویسنده منزوی و رویگردان از شهرت راضی به نشستن پای مصاحبه ای رسمی شد. از زمانی که «ناطور دشت» و «نه داستان» روانه کتابفروشی ها شدند، او از روزنامه ها و مجلات فراری بود. در کتاب «جی. دی. سلینجر: آخرین مصاحبه و سایر گفت وگوها» که با ترجمه سولماز دولت زاده و از سوی نشر آفتابکاران منتشر شده، مفصل ترین مصاحبه - با عنوان «آخرین مصاحبه»- گزارش دادگاهی است که سلینجر برای شکایت از ایان همیلتون در آن حاضر شده است. داستان از این قرار است که اوایل دهه 1980 ایان همیلتون، منتقد و زندگینامه نویس انگلیسی تصمیم می گیرد موبه موی زندگی سلینجر را روی کاغذ بیاورد. بنابراین طی نامه ای از سلینجر می خواهد با او همکاری کند. از آنجایی که زندگی خصوصی برای او حکم حبابی را داشت که ممکن است با نگاه غریبه ای بترکد و ناپدید شود، طرفداران و روزنامه نگاران سلینجر از زمان انتشار «ناطور دشت» مجبور به نظارت مخفیانه بر زندگی او شدند. بنابراین وقتی نامه همیلتون به دستش می رسد، از کوره در می رود و در پاسخ می نویسد: «همیشه وحشتناک ترین و تقریبا غیرقابل فهم ترین شگفتی دنیا برایم قانونی بودن این کار است که روزنامه یا انتشاراتی، فردی را اجیر کند، آن هم نه برای روزنامه نگاری بی طرف یا کار تحقیقاتی دانشگاهی سودمند، تا به حریم خصوصی کسی که هیچ سابقه خلاف و جنایت ندارد تجاوز کند.» همین نامه بهانه را دست همیلتون می دهد و برای کامل کردن شاهکارش گنجینه نامه های سلینجر را مورد استفاده قرار می دهد. زمانی که سلینجر با پیش نویس کتاب «جی. دی. سلینجر: یک عمر نوشتن» مواجه می شود، این روزنامه نگار را برای زیرپا گذاشتن حق نشر تهدید به شکایت می کند. سلینجر علیه او پرونده ای تشکیل می دهد و طی مراحل دادگاهی پرونده، چاپ کتاب به تعویق می افتد. همیلتون در این برهه زمانی به فکر کشاندن سلینجر پای میز دادگاه برای چاپ کتاب زندگینامه نبود بلکه رویای دست نیافتنی هر روزنامه نگاری را که گفت وگو با سلینجر بود، در سر می پروراند: «دیر یا زود اگر سلینجر پافشاری کند مجبور می شود شخصا حاضر شود- حالا یا در دادگاه یا در دفتر وکلای رندم هاوس. کم کمش این است که بیاید و شهادت بدهد و این یعنی مصاحبه و همان طور که همه مان می دانیم این مرد با هیچ کس مصاحبه نکرده است.» بدین ترتیب نویسنده، ظاهرا پای میز دادگاه اما در حقیقت به مکان مصاحبه کشانده می شود. وکیل همیلتون در دادگاه از سلینجر می پرسد: «تا به حال درخواست مصاحبه کسی را پذیرفته اید؟» او پاسخ می دهد: «آگاهانه؟ نخیر.» و دوباره می پرسد: «آیا تا به حال ناآگاهانه درخواست مصاحبه کسی را پذیرفته اید؟» و سلینجر می گوید: «ظاهرا بله.»