روزنه
روزی آخر پرواز خواهم کرد
آنقدر
دور شده ام
که می دانم
کودکی که دستش
به زنگ خانه نمی رسد
به چه فکر می کند
غذای گرمی که آماده است
مادری که دارد
آرام آرام نگران می شود
درست شبیه من
که دارم آرام آرام
می ترسم
از اینکه آنقدر
دیر به خانه برگردم
که دیگر هیچ کسی نباشد
در را به رویم باز کند