آرشیو دوشنبه ۴ تیر ۱۳۹۷، شماره ۳۱۷۸
ادبیات
۹

هالیوود فیتزجرالد

در میان رمان هایی که از اسکات فیتزجرالد منتشر شده است، چهار رمان کامل و یک رمان ناتمام وجود دارد. چهار رمان کامل او عبارتند از: «این سوی بهشت»، «زیبا و ملعون»، «گتسبی بزرگ» و «لطیف است شب». رمان ناتمام او هم «آخرین قارون» نام دارد که یک سال بعد از مرگ نویسنده به چاپ رسید و اثری پیچیده و رازآلود به شمار می رود. به تازگی «آخرین قارون» با ترجمه علی رضا کیوانی نژاد توسط نشر چشمه منتشر شده و مترجم در یادداشت ابتدایی کتاب به دشواری ها و پیچیدگی های این رمان اشاره کرده است. اسکات فیتز جرالد یکی از مهم ترین نویسندگان قرن بیستم آمریکا است که خیلی زود و در چهل وچهارسالگی از دنیا رفت. فیتزجرالد از دوران مدرسه به نوشتن داستان روی آورده بود و در سال 1920 هم اولین رمانش با عنوان «این سوی بهشت» را منتشر کرد که با اقبال زیادی هم روبه رو شد. فیتزجرالد جوان بعد از این به قصد نوشتن فیلم نامه به فضای هالیوود وارد شد و «آخرین قارون» درواقع نتیجه حضور او در همین فضاست. مترجم در بخشی از یادداشت آغاز کتاب درباره این رمان نوشته است: «داستان این رمان حول محور شخصیت خیالی مونرو استار می چرخد اما قاطبه منتقدان معتقدند که اروینگ تالبرگ مدیر نام آشنای کمپانی متروگلدوین مایر الهام بخش فیتزجرالد در خلق این شخصیت بود، کسی که اسکات بین سال های 1924 تا 1936 برای او کار می کرد. یادداشت هایی که فیتزجرالد برای ناشرش می فرستاد نشان می دهند که او به شدت تحت تاثیر شخصیت تالبرگ قرار داشت. او در این رمان شخصیتی را خلق کرده که ضدگتسبی است: موفق است چون زیاد کار می کند، اعتمادبه نفسش کم است و عمیقا خلاق. این جا برخلاف رمان گتسبی بزرگ که راوی اول شخص است، رمان از زبان سسلیا روایت می شود. فیتزجرالد می خواست ابتدا حدود 60 هزار کلمه بنویسد و بعد 50 هزار کلمه را در قالب محصول نهایی منتشر کند، امری که محقق نشد و هنگام مرگش، این رمان حدود 44 هزار کلمه داشت. به همین دلیل هنوز حفره های بزرگی در یادداشت های انتهای کتاب وجود دارد، نیز پرسش های زیادی درباره شخصیت های فرعی و البته خطاهای گرامری و اغلاط املایی در دست نوشته ها». بعد از مرگ فیتزجرالد اطلاعات چندانی درباره طرح نهایی رمان و این که قرار بوده چه اتفاقی بیفتد وجود نداشت و اغلب چیزهایی که دراین باره می دانیم از خلال نامه هایی است که از نویسنده باقی مانده است. مقدمه «آخرین قارون» را دوست نزدیک فیتزجرالد و منتقد مطرح آمریکایی ادموند ویلسن نوشته و در ابتدای آن توضیح داده که نویسنده یک روز پس از اتمام اولین بخش فصل ششم رمانش بر اثر حمله قلبی فوت کرد. آن چه بعد از مرگ فیتزجرالد منتشر شد، درواقع پیش نویس نویسنده بعد از بازنویسی اصلی است که البته آن را به پایان نرسانده بود. ادموند ویلسن در بخشی از مقدمه اش درباره «آخرین قارون» نوشته: «...آخرین قارون حتا در وضعیت ناتمام خود، جاافتاده ترین اثر فیتزجرالد است. نیز این که او از اول با هرگونه حرفه و شغلی برخورد جدی داشته است واقعیتی است که در سایر رمان هایش هم جلوه کرده است. کتاب های قبلی فیتزجرالد پر تازه کارها و پسران کالجی بود که در دوران سرکشی زودگذر بیست سالگی به سر می بردند. تکاپوی اصلی آدم های این داستان ها و موقعیت های ویژه زندگی شان، همان گروه های بزرگی هستند که موقع آتش بازی سروصدا می کنند و بعد هم شاید در آرامش و صلح وصفا آن جا را ترک می گویند. اما گروه های مردمی در آخرین قارون جزئی و بی اهمیت هستند؛ مونرو استار، برخلاف دیگر قهرمانان آثار اسکات فیتزجرالد، به طرز تفکیک ناپذیری درگیر و گرفتار صنعتی شده است که خود نویسنده نیز در آن عرصه، دستی بر آتش دارد و با تراژدی اسنار، سرنوشت آن را سربسته بیان می کند. این جا صنعت سینما با دقت ویژه ای از نزدیک بررسی و مطالعه شده است و با لحن شوخ طبع تندوتیزی که نمونه اش در رمان های دیگر یافت نشده است، دراماتیزه شده است. آخرین قارون بهترین رمانی است که در مورد هالیوود داشته ایم و تنها رمانی است که ما را غرق خود می کند». در بخشی از رمان می خوانیم: «حالا باز هم این سسلیاست که رشته کلام را به دست می گیرد. فکر می کنم در حال حاضر دنبال کردن اتفاقاتی که برای من افتاد این جا جذاب تر باشد، چون این دوره ای از زندگی من است که به خاطرش شرمسارم. معمولا درباره آن چه مردم به خاطرش شرمسار هستند می توان قصه خوبی نوشت. وقتی ویلی را فرستادم سر میز مارتا داد، او در کسب اطلاعات مربوط به آن دختر موفقیت چندانی به دست نیاورد، اما این موضوع ناگهان به علاقه اصلی زندگی من تبدیل شده بود، ضمنا درست حدس می زدم که باید برای مارتا داد هم همین طور باشد. فکر کن، دختری سر میزت می نشیند که پادشاه تحسینش می کند و شاید حتا قرار باشد در جامعه فئودالی کوچک ما، تاج سلطنت را دریافت کند، آن وقت حتا اسمش را هم ندانی...».